محلی به کنار دجله و آنجا شهری بوده است بزرگ از آن دولت ماد، کزنفون راجع به عقب نشینی ده هزار نفری یونانیها پس از جنگ کوناکسا گوید یونانیها بقیۀ روز را حرکت کرده بی اینکه آزاری از طرف دشمن بینند به محلی در کنار دجله رسیدند موسوم به لاریسا، این محل سابقاً شهری بود بزرگ و مادیها مالک آن بودند ... و وقتی سکنۀ شهر نیز از مادیها بودند، قطر دیوار آن 25 پا و ارتفاعش صد پا و محیطش دو فرسنگ است، این دیوار از خشت ساخته شده ولی پایه اش ببلندی بیست پا از سنگ تراشیده است، پارسیها وقتی که دولت ماد را منقرض کردند، شاه پارس این شهر را محاصره کرد ولی نتوانست بگیرد بعد ابری آفتاب را پوشید و محصورین از ترس تسلیم گشتند، (ایران باستان ج 1 ص 265 و ج 2 ص 1064) نام شهری از یونان (تسالی) دارای 275000 تن سکنه، کرسی ناحیه ای بهمین نام، صلیبیون فرانک آن را در سال 1205 م مسخّر کردند
محلی به کنار دجله و آنجا شهری بوده است بزرگ از آن دولت ماد، کزنفون راجع به عقب نشینی ده هزار نفری یونانیها پس از جنگ کوناکسا گوید یونانیها بقیۀ روز را حرکت کرده بی اینکه آزاری از طرف دشمن بینند به محلی در کنار دجله رسیدند موسوم به لاریسا، این محل سابقاً شهری بود بزرگ و مادیها مالک آن بودند ... و وقتی سکنۀ شهر نیز از مادیها بودند، قطر دیوار آن 25 پا و ارتفاعش صد پا و محیطش دو فرسنگ است، این دیوار از خشت ساخته شده ولی پایه اش ببلندی بیست پا از سنگ تراشیده است، پارسیها وقتی که دولت ماد را منقرض کردند، شاه پارس این شهر را محاصره کرد ولی نتوانست بگیرد بعد ابری آفتاب را پوشید و محصورین از ترس تسلیم گشتند، (ایران باستان ج 1 ص 265 و ج 2 ص 1064) نام شهری از یونان (تسالی) دارای 275000 تن سکنه، کرسی ناحیه ای بهمین نام، صلیبیون فرانک آن را در سال 1205 م مسخّر کردند
سیرّا پاریما یکی از ارتفاعات بزرگ ناحیۀ کوهستانی امریکای جنوبی که هنوز کاملا مکشوف نیست و از آن رودهای ارنوک و ریوبرانکو سرچشمه میگیرد، مهمترین قلل این رشته جبال به ارتفاع 2000 گز میرسد و سرحد میان کشور ونزوئلا و برزیل است یا دریاچۀ سفید و یا آموکو، دریاچۀمشهور در تاریخ افسانه ای و موهوم کشور الدورادو
سیرّا پاریما یکی از ارتفاعات بزرگ ناحیۀ کوهستانی امریکای جنوبی که هنوز کاملا مکشوف نیست و از آن رودهای اُرنوک و ریوبرانکو سرچشمه میگیرد، مهمترین قلل این رشته جبال به ارتفاع 2000 گز میرسد و سرحد میان کشور ونزوئلا و برزیل است یا دریاچۀ سفید و یا آموکو، دریاچۀمشهور در تاریخ افسانه ای و موهوم کشور اِلدورادو
یکی از شهرهای اسپانیا در ’کتلونیه’، در ایالت ’برشلونه’ (بارسلون) ، 31000 تن سکنه دارد و دارای کار خانه ماهوت بافی و کارگاههای تهیۀ نخ های پشمی برای بافتن پارچه های پشمی و ماهوت است. در حلل السندسیه ج 2 ص 278 ذکری از این شهر شده است.
یکی از شهرهای اسپانیا در ’کتلونیه’، در ایالت ’برشلونه’ (بارسلون) ، 31000 تن سکنه دارد و دارای کار خانه ماهوت بافی و کارگاههای تهیۀ نخ های پشمی برای بافتن پارچه های پشمی و ماهوت است. در حلل السندسیه ج 2 ص 278 ذکری از این شهر شده است.
جزیره ای کوچک از جزائر هبریده در شمال سرزمین اکوس. طول آن سه هزار گز و از طرف جنوب بسوی شمال امتداد مییابد، سکنۀ آن بالغ بر430 تن است. (قاموس الاعلام ترکی در مادۀ اریسقه)
جزیره ای کوچک از جزائر هبریده در شمال سرزمین اکوس. طول آن سه هزار گز و از طرف جنوب بسوی شمال امتداد مییابد، سکنۀ آن بالغ بر430 تن است. (قاموس الاعلام ترکی در مادۀ اریسقه)
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) : بفرمود تا برنهادند زین بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین. فردوسی. بپرهیز گاران پاکیزه رای بباریک بینان مشکل گشای. نظامی. ، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید: از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر. (آنندراج). ، شاعر. (دهار) : سواد دیدۀ باریک بینان انیس خاطر خلوت نشینان. نظامی. ، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) : بفرمود تا برنهادند زین بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین. فردوسی. بپرهیز گاران پاکیزه رای بباریک بینان مشکل گشای. نظامی. ، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید: از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر. (آنندراج). ، شاعر. (دهار) : سواد دیدۀ باریک بینان انیس خاطر خلوت نشینان. نظامی. ، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)
جبل باریشا ناحیه ای است در قضای حارم از ولایت و سنجاق حلب، در جهت غربی حلب که دارای 23 پارچه قریه میباشد، پاره ای آثار عتیقه و خرابه های بتخانه و کلیسای مربوط بدورۀ جنگهای صلیبی در آنجا بجای است، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)، آنکه بینی باریک دارد، اذلف، (منتهی الارب)
جبل باریشا ناحیه ای است در قضای حارم از ولایت و سنجاق حلب، در جهت غربی حلب که دارای 23 پارچه قریه میباشد، پاره ای آثار عتیقه و خرابه های بتخانه و کلیسای مربوط بدورۀ جنگهای صلیبی در آنجا بجای است، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)، آنکه بینی باریک دارد، اَذلَف، (منتهی الارب)
چهارمین مملکت از ممالک تابعۀ پارت که بواسطۀ ولات اداره میشده اند، بروایت گوت شمید درست معلوم نیست کجا بوده، باید نهاوند باشد، (از ایران باستان چ 2 ص 2651)
چهارمین مملکت از ممالک تابعۀ پارت که بواسطۀ ولات اداره میشده اند، بروایت گوت شمید درست معلوم نیست کجا بوده، باید نهاوند باشد، (از ایران باستان چ 2 ص 2651)
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
نام شهری از عیلام، حموربی شاه بابل ریم سین پادشاه عیلام را از این شهر به سال (2093 ق، م) بیرون راند، (ایران باستان ج 1 ص 120)، این شهر مرکز ستایش اوتو خداوند خورشید بود که بعد سامی نژادان آن را بنام شمش پرستیدند و اکنون آن محل را سنکره نامند، (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ج 1 ص 118)
نام شهری از عیلام، حموربی شاه بابل ریم سین پادشاه عیلام را از این شهر به سال (2093 ق، م) بیرون راند، (ایران باستان ج 1 ص 120)، این شهر مرکز ستایش اوتو خداوند خورشید بود که بعد سامی نژادان آن را بنام شمش پرستیدند و اکنون آن محل را سنکره نامند، (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ج 1 ص 118)