جدول جو
جدول جو

معنی لاریسا - جستجوی لغت در جدول جو

لاریسا
(دخترانه)
نام شهری در کنار دجله
تصویری از لاریسا
تصویر لاریسا
فرهنگ نامهای ایرانی
لاریسا
محلی به کنار دجله و آنجا شهری بوده است بزرگ از آن دولت ماد، کزنفون راجع به عقب نشینی ده هزار نفری یونانیها پس از جنگ کوناکسا گوید یونانیها بقیۀ روز را حرکت کرده بی اینکه آزاری از طرف دشمن بینند به محلی در کنار دجله رسیدند موسوم به لاریسا، این محل سابقاً شهری بود بزرگ و مادیها مالک آن بودند ... و وقتی سکنۀ شهر نیز از مادیها بودند، قطر دیوار آن 25 پا و ارتفاعش صد پا و محیطش دو فرسنگ است، این دیوار از خشت ساخته شده ولی پایه اش ببلندی بیست پا از سنگ تراشیده است، پارسیها وقتی که دولت ماد را منقرض کردند، شاه پارس این شهر را محاصره کرد ولی نتوانست بگیرد بعد ابری آفتاب را پوشید و محصورین از ترس تسلیم گشتند، (ایران باستان ج 1 ص 265 و ج 2 ص 1064)
نام شهری از یونان (تسالی) دارای 275000 تن سکنه، کرسی ناحیه ای بهمین نام، صلیبیون فرانک آن را در سال 1205 م مسخّر کردند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارینا
تصویر سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باریسان
تصویر باریسان
(پسرانه)
نام قبیله ایی ازکردها (نگارش کردی: باسان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مارینا
تصویر مارینا
(دخترانه)
جویبار، آب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نانیسا
تصویر نانیسا
(دخترانه)
نام روستایی در نزدیکی مراغه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاسیما
تصویر لاسیما
خصوصاً، مخصوصاً، سیّما، به ویژه، بیژه، علی الخصوص، بالخصوص، به خصوص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مارفسا
تصویر مارفسا
مارافسا، برای مثال مارفسای ارچه فسونگر بود / کشته شود عاقبت از مار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
سیرّا پاریما یکی از ارتفاعات بزرگ ناحیۀ کوهستانی امریکای جنوبی که هنوز کاملا مکشوف نیست و از آن رودهای ارنوک و ریوبرانکو سرچشمه میگیرد، مهمترین قلل این رشته جبال به ارتفاع 2000 گز میرسد و سرحد میان کشور ونزوئلا و برزیل است
یا دریاچۀ سفید و یا آموکو، دریاچۀمشهور در تاریخ افسانه ای و موهوم کشور الدورادو
لغت نامه دهخدا
رجوع به ثافسیا و ثفسیا شود
لغت نامه دهخدا
(تارْ را)
یکی از شهرهای اسپانیا در ’کتلونیه’، در ایالت ’برشلونه’ (بارسلون) ، 31000 تن سکنه دارد و دارای کار خانه ماهوت بافی و کارگاههای تهیۀ نخ های پشمی برای بافتن پارچه های پشمی و ماهوت است. در حلل السندسیه ج 2 ص 278 ذکری از این شهر شده است.
لغت نامه دهخدا
به یونانی حلبه است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
قارسیسیون. کبابه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جزیره ای کوچک از جزائر هبریده در شمال سرزمین اکوس. طول آن سه هزار گز و از طرف جنوب بسوی شمال امتداد مییابد، سکنۀ آن بالغ بر430 تن است. (قاموس الاعلام ترکی در مادۀ اریسقه)
لغت نامه دهخدا
بیونانی عنقود است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، تاریکی و ظلمت
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایل بیرانوند دارای 1000 تن سکنه، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 67)
لغت نامه دهخدا
طریف، شهری استوار در اسپانی (اندلس) بر کنار تنگۀ جبل الطارق که 11700 تن سکنه دارد، رجوع به طریف در ذیل کلمه ’اسپانی’ شود
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ)
مخفف بادریسه باشد: و فلک را برای گردش و نیز باریسۀ دوک را برای گردش فلکه خواندند. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 صص 9-14). و رجوع به بادریسه شود، تیزبین (در حیوانات) :
بفرمود تا برنهادند زین
بر آن راه پویان (اسبان) باریک بین.
فردوسی.
بپرهیز گاران پاکیزه رای
بباریک بینان مشکل گشای.
نظامی.
، خسیس. (آنندراج) (ارمغان آصفی). تنگ نظر. میرزا صائب گوید:
از سر خوان ملک برخیز کاین باریک بین
می شمارد لب گزیدن را لب نانی دگر.
(آنندراج).
، شاعر. (دهار) :
سواد دیدۀ باریک بینان
انیس خاطر خلوت نشینان.
نظامی.
، ناتوان بین. (ارمغان آصفی)، ناتوان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جبل باریشا ناحیه ای است در قضای حارم از ولایت و سنجاق حلب، در جهت غربی حلب که دارای 23 پارچه قریه میباشد، پاره ای آثار عتیقه و خرابه های بتخانه و کلیسای مربوط بدورۀ جنگهای صلیبی در آنجا بجای است، (قاموس الاعلام ترکی ج 2)،
آنکه بینی باریک دارد، اذلف، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
چهارمین مملکت از ممالک تابعۀ پارت که بواسطۀ ولات اداره میشده اند، بروایت گوت شمید درست معلوم نیست کجا بوده، باید نهاوند باشد، (از ایران باستان چ 2 ص 2651)
لغت نامه دهخدا
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
لغت نامه دهخدا
نام شهری از عیلام، حموربی شاه بابل ریم سین پادشاه عیلام را از این شهر به سال (2093 ق، م) بیرون راند، (ایران باستان ج 1 ص 120)، این شهر مرکز ستایش اوتو خداوند خورشید بود که بعد سامی نژادان آن را بنام شمش پرستیدند و اکنون آن محل را سنکره نامند، (فرهنگ ایران باستان آقای پورداود ج 1 ص 118)
لغت نامه دهخدا
ایرسا. رجوع به ایرسا شود
لغت نامه دهخدا
نومید مشو. آن در مجلس برآن که لاتیاس، وین در میدان براین که لاتامن. (بنقل لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاریقا
تصویر غاریقا
یونانی تازی گشته شنبلید از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثافیسا
تصویر ثافیسا
سریانی شلم (ازدوی سداب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریسی
تصویر پاریسی
منسوب به پاریس از مردم پاریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاریلا
تصویر پاریلا
آب کوپیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاریس
تصویر لاریس
لارقس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریسا
تصویر اریسا
زنبق سفید ایرس، سوسن
فرهنگ لغت هوشیار
به ویژه علی الخصوص بویژه بخصوص: و این اخلاق لاسیما با وقات غیظ و عضب جز بقوت دین درست در باطن هیچ صاحب فرمان پدپد نیایید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاسیما
تصویر لاسیما
((س یَّ))
به ویژه، به خصوص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی، ظلمت
فرهنگ فارسی معین