- لاجرعه
- حالتی که مایعی یک باره نوشیده شود، نه به جرعه
لاجرعه نوشیدن: به یک بار نوشیدن تمام مایعی که در ظرف باشد
معنی لاجرعه - جستجوی لغت در جدول جو
- لاجرعه
- نه بجرعه. یا لاجرعه نوشیدن (آشامیدن بسرکشیدن)، آشامیدن مایع ظرفی تا قطره آخر بیکدم بیکبار نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد: جان ازخمار رشک ظهوری بلب رسید کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم. (ظهوری)
- لاجرعه ((جُ عَ یا عِ))
- یکسره و بدون تنفس نوشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی هفت یکباره نوشیدن سر کشیدن
به یک بار نوشیدن تمام مایعی که در ظرف باشد
مونث متجرع جمع متجرعات
خواه ناخواه
دشامد
جمع شراع، بادبان ها، زه های کمان، گردن های شتران
مونث راجع. یا تبهای راجعه تبهایی هستند که شبیه تبهای متناوبند با این تفاوت که نظم تبهای نوبه یی را ندارد و چند روزی مریض تب میکند و معالجه میشود مجددا پس از چند روز تب عارض میگردد این حمله تب چند مرتبه ادامه دارد. یا تب راجعه اختصاصا نوعی ناخوشی که بوسیله اسپیروکت در بدن انسان ایجاد میشود. عامل انتقال میکروب این بیماری شپش یا کنه است. مونث راجع بازگردنده تپ های بازگردنده پستاتپ، آبگیر
کبوتر
مونث تاجر زنی که بازرگانی کند
مونث شارع لب خیابان خانه لب خیابان، دم فرود ستاره نزدیک به فرود
نیمۀ روز، نیمروز، شدت گرما
لامع، درخشان، درخشنده، تابان
شرافتمند، شریف، باشرف، اصیل و نجیب
مؤنث واژۀ راجع، دارای ارتباط، مرتبط
عاقبت
آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، لاعلاج، لامحاله، خوٰاهی نخوٰاهی، کام ناکام، ناگزیر، ناگزر، چار و ناچار، به ناچار، لابدّ، ناکام و کام، ناگزران، خوٰاه ناخوٰاه، ناگزرد، خوٰاه و ناخوٰاه، ناچار، به ضرورت
آنچه یا آنکه وجود آن ضروری یا چاره ناپذیر است، موقعیتی که خروج از آن میسر نیست یا تنها یک راه در پیش رو وجود دارد، لاعلاج، لامحاله، خوٰاهی نخوٰاهی، کام ناکام، ناگزیر، ناگزر، چار و ناچار، به ناچار، لابدّ، ناکام و کام، ناگزران، خوٰاه ناخوٰاه، ناگزرد، خوٰاه و ناخوٰاه، ناچار، به ضرورت
صد و یکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه
جمع قوارع
روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یوم الجمع، روز شمار، روز درنگ، یوم الدین، روز وانفسا، فرجام گاه، روز پسین، یوم الحساب، یوم السبع، یوم التلاقی، رستخیز، روز امید و بیم، یوم القرار، رستاخیز، ستخیز، طامة الکبریٰ، یوم دین، روز بازپرس، روز رستاخیز، یوم الحشر، روز بازخوٰاست، یوم النشور، روز جزا، یوم التّناد، نشور
جمع قوارع
روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یوم الجمع، روز شمار، روز درنگ، یوم الدین، روز وانفسا، فرجام گاه، روز پسین، یوم الحساب، یوم السبع، یوم التلاقی، رستخیز، روز امید و بیم، یوم القرار، رستاخیز، ستخیز، طامة الکبریٰ، یوم دین، روز بازپرس، روز رستاخیز، یوم الحشر، روز بازخوٰاست، یوم النشور، روز جزا، یوم التّناد، نشور
مصیبت بزرگ، سختی و بلا و اندوه، کنایه از امر بسیار ناخوشایند
جای ریزش رودبار
سختی و اندوه، بلا و مصیبت
بد کار، جهمرز زن مونث فاجر
مونث فارع و زبر کوه، روی رود بار، بالای را
مونث قارع سختی، رستخیز مونث قارع، سختی داهیه، جمع قوارع، رستاخیر قیامت
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
فلرز فلزنگ
ناگریز بالضروره ناچار لابد: لاجرم همه را بجانب او سکون واغستقامت حاصل آمده بود. لاجواب بی پاسخ بلاجواب. ناگزیر، بدون شبهه، ناچار و ضرور ناچار، لامحاله
لامعه در فارسی مونث لامع و جاندانه جاندانه کودک، شاخک در خرفستران مونث لامع جمع لوامع، جان دانه کودک یا فوخ
هندی کشتی
بلند آواز و بیشرم، زن بد و حیا، غوغا، سلیطه و بدزبان
مونث ناجع
هاجره در فارسی مونث هاجر و نیمروز (نصف النهار)، نیمروز داغ، سختی گرما، سخن زشت دشنامگونه -1 مونث هاجر، نیم روز (ظهر) در گرمای تابستان، شدت گرما سختی گرما: (وسیاحان بیابان حرمان در هاجره هجران از منبع عدل و منهل فضل اوزلال نوال چشند)، رسوایی فضیحت بی آرویی، جمع هواجر