جدول جو
جدول جو

معنی لاجرعه

لاجرعه((جُ عَ یا عِ))
یکسره و بدون تنفس نوشیدن
تصویری از لاجرعه
تصویر لاجرعه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لاجرعه

لاجرعه

لاجرعه
حالتی که مایعی یک باره نوشیده شود، نه به جرعه
لاجرعه نوشیدن: به یک بار نوشیدن تمام مایعی که در ظرف باشد
لاجرعه
فرهنگ فارسی عمید

لاجرعه

لاجرعه
نه بجرعه. یا لاجرعه نوشیدن (آشامیدن بسرکشیدن)، آشامیدن مایع ظرفی تا قطره آخر بیکدم بیکبار نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد: جان ازخمار رشک ظهوری بلب رسید کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار

لاجرعه

لاجرعه
بدون آشام.
- لاجرعه نوشیدن یا لاجرعه آشامیدن و یا لاجرعه بسر کشیدن، آشامیدن مایع ظرفی تاقطرۀ آخر به یکدم. به یکباره نوشیدن هر چیز که در ظرف باشد. تمام نوشیدن مظروفی را. همه مظروف را یکباره نوشیدن. یکبارگی همه نوشیدن آنچه در پیاله باشد بی آنکه دم گرفته اندک اندک نوشند. (غیاث) :
جان از خمار رشک، ظهوری بلب رسید
کو رطل بزم هجر که لاجرعه سرکشم.
ظهوری
لغت نامه دهخدا

باجرگه

باجرگه
دهی از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه در 21هزارگزی شمال خاوری هشتیان در مسیر راه ارابه رو سلماس، دره، سردسیر، سکنۀ آن 132 تن و آب آن از چشمه است. محصولات آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

کاجرمه

کاجرمه
قریه ای است در ناحیۀ رودبار تهران که در اطراف آن معادن زغال سنگ و آهن موجود است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 354 و جغرافیای اقتصادی ص 39 و 230)
لغت نامه دهخدا

لاگرنه

لاگرنه
ژان لوئی فرانسوا. نقاش فرانسوی. مولد پاریس (1724-1805 میلادی)
لغت نامه دهخدا