جدول جو
جدول جو

معنی لاتکلیف - جستجوی لغت در جدول جو

لاتکلیف
بلاتکلیف سرگردان. بلا تکلیف، سرگردان
تصویری از لاتکلیف
تصویر لاتکلیف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تکلیف
تصویر تکلیف
کاری دشوار به عهدۀ کسی گذاشتن، فرمان به کاری سخت و پرمشقت دادن، وظیفه و امری که به عهدۀ شخص است و باید انجام بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لا تکلیف
تصویر لا تکلیف
سر گردان
فرهنگ لغت هوشیار
زابرا (گویش گیلکی) آنکه نداند چه کار باید بکند بدون تکلیف بی تکلیف یا بلاتکلیفی. حالت و کیفیت بلا تکلیف بی تکلیفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکلیف
تصویر تکلیف
چیزی را از کسی خواستن که در آن رنج باشد، کسی را در رنج انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا تکلیف
تصویر بلا تکلیف
((~. تَ))
آن که نداند چه کار باید بکند، بدون تکلیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکلیف
تصویر تکلیف
((تَ))
به رنج افکندن، بار کردن، وظیفه ای که باید انجام داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلاتکلیف
تصویر بلاتکلیف
بی برنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلاتکلیفی
تصویر بلاتکلیفی
بی برنامگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکلیف
تصویر تکلیف
کار
فرهنگ واژه فارسی سره
ناراحتی، رنج کشیدن، مزاحمت
دیکشنری اردو به فارسی