نام خاندانی مشهور از اورنی، اصلاً از قریۀ لاتور، که به شاخه هائی چند تقسیم شدند. که کنت های اورنی و دوک های بوین و آلبر و ویکنتهای تورن و غیره از آنجا هستند
نام خاندانی مشهور از اُوِرْنی، اصلاً از قریۀ لاتور، که به شاخه هائی چند تقسیم شدند. که کنت های اُورنی و دوک های بوین و آلبر و ویکنتهای تورِن و غیره از آنجا هستند
ماری ویکتور نیکلا د فای. کنت فرانسوی که بعدها مارکی شد. مولد لامت دگالر (درم) (1768- 1850 میلادی). وی از سال 1819 تا 1821 میلادی شغل وزارت جنگ داشت
ماری ویکتور نیکلا دُ فای. کنت فرانسوی که بعدها مارکی شد. مولدِ لامُت دُگالُر (درُم) (1768- 1850 میلادی). وی از سال 1819 تا 1821 میلادی شغل وزارت جنگ داشت
نام جزیره ای از جزائر خلیج فارس از آن ایران به روزگار حمداﷲ مستوفی. (نزهه القلوب ص 234). این کلمه در جای دیگر دیده نشد. وشاید مصحف لارک باشد. رجوع به لارک (جزیره...) شود نام دیهی در سه فرسخ و نیم میانۀ جنوب و مغرب گله دار. (فارسنامۀ ناصری) نام دیهی هشت فرسخ میانۀ شمال و مغرب شنبه. (فارسنامۀ ناصری)
نام جزیره ای از جزائر خلیج فارس از آن ایران به روزگار حمداﷲ مستوفی. (نزهه القلوب ص 234). این کلمه در جای دیگر دیده نشد. وشاید مصحف لارک باشد. رجوع به لارک (جزیره...) شود نام دیهی در سه فرسخ و نیم میانۀ جنوب و مغرب گله دار. (فارسنامۀ ناصری) نام دیهی هشت فرسخ میانۀ شمال و مغرب شنبه. (فارسنامۀ ناصری)
نام محلی در 128500 گزی بوشهر میان هداکو و زیارت. دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری کنگان. کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 90 تن سکنه شیعه، فارسی زبان. آب از چاه. محصولات آنجا غلات و تنباکو. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نام محلی در 128500 گزی بوشهر میان هداکو و زیارت. دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر. واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری کنگان. کنار راه فرعی لار به گله دار. جلگه، گرمسیر، مالاریائی، دارای 90 تن سکنه شیعه، فارسی زبان. آب از چاه. محصولات آنجا غلات و تنباکو. شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
نردبان، (برهان)، سلّم، نردبان از رسن که آویزند: دست وزبان بدو نرسد کس را آری به ماه بر نرسد لاتو، فرخی، سپه صف زد از گرد دز چارسو دل مهر و مه رزم کرد آرزو ز پیکان کین آتش انگیختند به هر جای لاتو درآویختند، اسدی، - امثال: لاتو به ماه نرسد، ، زینه، پایه، (برهان)، گردنا، و آن چوبی باشد مخروطی و میخی کوچک بر سر آن نصب کرده که اطفال ریسمانی بر آن پیچند و نوعی برزمین اندازند که مدتی چرخ زند، (برهان)، فرفره، تله که آلت گرفتن حیوانات است، (برهان)
نردبان، (برهان)، سُلَّم، نردبان از رسن که آویزند: دست وزبان بدو نرسد کس را آری به ماه بر نرسد لاتو، فرخی، سپه صف زد از گرد دز چارسو دل مهر و مه رزم کرد آرزو ز پیکان کین آتش انگیختند به هر جای لاتو درآویختند، اسدی، - امثال: لاتو به ماه نرسد، ، زینه، پایه، (برهان)، گردنا، و آن چوبی باشد مخروطی و میخی کوچک بر سر آن نصب کرده که اطفال ریسمانی بر آن پیچند و نوعی برزمین اندازند که مدتی چرخ زند، (برهان)، فِرفِره، تله که آلت گرفتن حیوانات است، (برهان)
نام شهری به هندوستان، کرسی پنجاب، دارای ششصد و هفتاد و دو هزارتن سکنه، اقامتگاه قدیم سلاطین مغول، آن را دارالسطنه گفته اند و نبات لاهوری از آنجاست، للاوهور، لاهنور
نام شهری به هندوستان، کرسی پنجاب، دارای ششصد و هفتاد و دو هزارتن سکنه، اقامتگاه قدیم سلاطین مغول، آن را دارالسطنه گفته اند و نبات لاهوری از آنجاست، للاوهور، لاهنور
ژان هانری، نام حادثه جوئی معروف، مولد منتانیاک (هرلت) (1725-1805 میلادی) وی بر اثر توطئه هائی علیه مادام پمپادور معشوقۀ لوئی پانزدهم چند نوبت به زندان باستیل و ونسن و شاتله و شارن تن افتاد و با آنکه چند بار از زندان بگریخت سی و پنج سال زندانی بود
ژان هانری، نام حادثه جوئی معروف، مولد منتانیاک (هِرُلت) (1725-1805 میلادی) وی بر اثر توطئه هائی علیه مادام پمپادور معشوقۀ لوئی پانزدهم چند نوبت به زندان باستیل و ونسن و شاتله و شارِن تُن افتاد و با آنکه چند بار از زندان بگریخت سی و پنج سال زندانی بود
در لغت فرس اسدی چ هرن آمده: کانور (با نون) شیفته سار باشد، خفاف گوید: چه چیز است آنکه با زرّ است و با زور همی سازد بکار سازش گور بگور اندر شود ناگه پیاده برون آید سوار از گور کانور، (لغت فرس چ هرن ص 36)، و ظاهراً ’کانور’ مصحف کاتور و لغتی است در کاتوره، شعوری این کلمه را ’کاتوار’ بضم تاء مثناه ضبط کرده و شاهدی از شمس فخری آورده که شاهد ’کاتوره’ است بدین صورت: دوستش عاقل است و پابرجا دشمنش ابله است و کاتوره، (شعوری ج 2 ص 236)، رجوع به کاتوره شود
در لغت فرس اسدی چ هرن آمده: کانور (با نون) شیفته سار باشد، خفاف گوید: چه چیز است آنکه با زرّ است و با زور همی سازد بکار سازش گور بگور اندر شود ناگه پیاده برون آید سوار از گور کانور، (لغت فرس چ هرن ص 36)، و ظاهراً ’کانور’ مصحف کاتور و لغتی است در کاتوره، شعوری این کلمه را ’کاتوار’ بضم تاء مثناه ضبط کرده و شاهدی از شمس فخری آورده که شاهد ’کاتوره’ است بدین صورت: دوستش عاقل است و پابرجا دشمنش ابله است و کاتوره، (شعوری ج 2 ص 236)، رجوع به کاتوره شود
در زبان مادی بمعنی زیر است، و پادیر یا پاتیر نام باستانی زهاب را ازین کلمه میدانند و چون دشت زهاب نسبت بفلات ایران پست تر است شاید این حدس دور از حقیقت نباشد، رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 26 شود، روش، طریقه، برگردانیدن کسی را، آواز کردن: بأج الرجل، آواز کرد مرد، قسم، ضرب، لون، واحد، (منتهی الارب)، باج بمعنای واحد عجمی است و گفته میشود بأجا واحداً، ای شیئاً واحداً و نخستین کسی که به این کلمه متکلم شد عثمان بن عفان بود، (از المعرب جوالیقی ص 73)، باج گاهی با همزه است و گاهی بدون همزه نیز بکار رفته است و جمع آن ابواج است و گویا معرب است و اصل آن بفارسی ’باها’ باشد به معنی انواع غذاها و توضیح آن اینست که باها بمعنی آش است و شوربا و کدوبا و ماست با انواع آن محسوب میشود، (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 73)
در زبان مادی بمعنی زیر است، و پادیر یا پاتیر نام باستانی زهاب را ازین کلمه میدانند و چون دشت زهاب نسبت بفلات ایران پست تر است شاید این حدس دور از حقیقت نباشد، رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 26 شود، روش، طریقه، برگردانیدن کسی را، آواز کردن: بأج الرجل، آواز کرد مرد، قسم، ضرب، لون، واحد، (منتهی الارب)، باج بمعنای واحد عجمی است و گفته میشود بأجا واحداً، ای شیئاً واحداً و نخستین کسی که به این کلمه متکلم شد عثمان بن عفان بود، (از المعرب جوالیقی ص 73)، باج گاهی با همزه است و گاهی بدون همزه نیز بکار رفته است و جمع آن ابواج است و گویا معرب است و اصل آن بفارسی ’باها’ باشد به معنی انواع غذاها و توضیح آن اینست که باها بمعنی آش است و شوربا و کدوبا و ماست با انواع آن محسوب میشود، (از حاشیۀ المعرب جوالیقی ص 73)
فرانسوی انباره دستگاه الکتریکی که میتوان مقداری برق در آن ذخیره کرد و بهنگام لزوم از آن پس گرفت و آن انواع بسیار دارد مانند آکومولاتور سربی و غیره انباره خازن برق
فرانسوی انباره دستگاه الکتریکی که میتوان مقداری برق در آن ذخیره کرد و بهنگام لزوم از آن پس گرفت و آن انواع بسیار دارد مانند آکومولاتور سربی و غیره انباره خازن برق
نردبانی از رسن که آویزند: دست و زبان بدو نرسد کس را آری بماه بر نرسد لاتو. (فرخی. د. 454)، مطلق نردبان زینه پایه، چوبی مخروطی که میخی کوچک بر سرآن پیچند وطوری بزمین اندازند که مدتی چرخ زند گردنا، تله که بدان حیوانات را گرفتار کنند دام
نردبانی از رسن که آویزند: دست و زبان بدو نرسد کس را آری بماه بر نرسد لاتو. (فرخی. د. 454)، مطلق نردبان زینه پایه، چوبی مخروطی که میخی کوچک بر سرآن پیچند وطوری بزمین اندازند که مدتی چرخ زند گردنا، تله که بدان حیوانات را گرفتار کنند دام