نردبانی از رسن که آویزند: دست و زبان بدو نرسد کس را آری بماه بر نرسد لاتو. (فرخی. د. 454)، مطلق نردبان زینه پایه، چوبی مخروطی که میخی کوچک بر سرآن پیچند وطوری بزمین اندازند که مدتی چرخ زند گردنا، تله که بدان حیوانات را گرفتار کنند دام
نردبان، (برهان)، سُلَّم، نردبان از رسن که آویزند: دست وزبان بدو نرسد کس را آری به ماه بر نرسد لاتو، فرخی، سپه صف زد از گرد دز چارسو دل مهر و مه رزم کرد آرزو ز پیکان کین آتش انگیختند به هر جای لاتو درآویختند، اسدی، - امثال: لاتو به ماه نرسد، ، زینه، پایه، (برهان)، گردنا، و آن چوبی باشد مخروطی و میخی کوچک بر سر آن نصب کرده که اطفال ریسمانی بر آن پیچند و نوعی برزمین اندازند که مدتی چرخ زند، (برهان)، فِرفِره، تله که آلت گرفتن حیوانات است، (برهان)
بالَنگ، میوه ای از خانوادۀ مرکبات با طعم شیرین و پوست زبر و ضخیم و زرد رنگ برای تهیه مربا، تُرَنج، اُترُج، بادَرَنج، بادرَنگ، بادارَنگ، واترَنگ، وارَنگ، باتُس