جدول جو
جدول جو

معنی لابشرط - جستجوی لغت در جدول جو

لابشرط
(بِ شَ)
مطلق: الّلا بشرط یجتمع مع الف شرط. لابشرطبر دو قسم باشد: قسمی و مقسمی. لابشرط قسمی آن بود که ماهیت در ظرف وجود چه ذهنی و چه خارجی مقید به قیدو عدم قید نباشد، یعنی توان که با قیدی وجود گیرد وتصور شود و توان که بدون قید چنانکه گوئی آب خواهم و شرط نکنی که آب با یخ باید یا بدون یخ و او تواند برای تو هر قسم آب آرد. و ضد این لابشرط قسمی، بشرط شیی ٔ و بشرط لا باشد که وجود نخست مقید به قید است و دوم مقید به نداشتن قید چنانچه در قسم اول گوئی آب بایخ خواهم و در قسم دوم گوئی آب بدون یخ. اما لابشرط مقسمی، مقسم هر یک از این سه قسم بود و لابشرط مقسمی را از آن رو پذیرفته اند که گویند اقسام متعدد بدون مقسم واحد ممکن نباشد و لابشرط بدین معنی از اوصاف ماهیّت باشد و ماهیّت موجوده بدان متصف نشود لیکن این مفهوم به حمل شایع بر هر یک از اقسام خود حمل شود ولی خود قابل اینکه مورد اشارۀ حسیّه واقع شود نیست
لغت نامه دهخدا
لابشرط
بدون شرط بی شرط، لابشرط بر دو قسم باشد: قسمتی و مقسمی: لابشرط قسمی آن بود که ماهیت در ظرف وجود ذهنی و چه خارجی مقید بقید و عدم قید نباشد بعنی توان که باقیدی وجود گیر دو تصور شود و توان که بدون قید چنانکه گویی آب خواهم شرطنکنی که آب با یخ باید یا بدون یخ و او تواند برای تو هر قسم آب آرد. وضد این لا بشرط قسمی بشرط شی و بشرط لا باشد که وجود نخست مقید بقید است و دوم مقیید به نداشتن قید چنانکه در قسم اول گویی آب بدون یخ. اما لا بشرط مقسمی: مقسم هر یک از این سه قسم بود و لا بشرط مقسمی را از آنرو پذیرفته اند که گویند اقسام متعدد بدون مقسم واحد ممکن نباشد و لا بشرط بدین معنی از اوصاف ماهیت باشد و ماهیت موجوده بدان متصف نشود لیکن این مفهوم به حمل شایع برهر یک از اقسام خود حمل شود ولی خود قابل اینکه مورد اشاره حسیه واقع شود نیست
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سن بنویی، مولد آمت، (پادکاله)، (1783-1748) ذکران وی 16 آوریل است
لغت نامه دهخدا
نام نوعی ماهی
لغت نامه دهخدا
(بِ شَ)
با عهد و پیمان. (از ناظم الاطباء) ، گروهی از محدثان را بشریون میخواندند از قبیل محمد بن یزید بشری اموی و غیره. رجوع به تاج العروس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
فرومایه تر. اسم تفضیل است بدون فعل و این نادر است. ارذل. یقال: الغنم اشرطالمال، ای ارذله. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نام دیهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی ساوه، واقع در 13 هزارگزی جنوب خاوری ساوه، دارای یکصد نفر سکنه، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
ژزف کنت دو. باستان شناس فرانسوی. مولد پاریس (1774-1842 میلادی) ، پسر وی لئون متولد به پاریس (1807-1869 میلادی). نیز باستان شناسی معروف است
لغت نامه دهخدا
(یِ)
نام کرسی بخش در ایالت ’ژیرند’ از ولایت بردو. دارای 1217 سکنه
لغت نامه دهخدا
(بِ رُ)
پیر دو. نام وزیر فیلیپ لو هاردی. مصلوب به سال 1278م
لغت نامه دهخدا
(بِ رُ)
گی دو. گیاه شناس و پزشک لوئی سیزدهم. مولد روئن. وفات به سال 1641 میلادی و او مؤسس ’ژاردن دپلانت’ است
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در ایالت ’لاند’ ازولایت منت دمارسان، دارای 1031 تن سکنه، آن را سابقاً آلبره میگفتند و کرسی دوک نشینی بهمین نام بود
لغت نامه دهخدا
شهری باسک نشین به فرانسه، ناحیۀ کوچکی از توابع گاسکنی قدیم
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ)
هنگامی که بر پوشش مردۀ خاک جنگل برگهای خشک و شاخه های تازه افتاده افزوده میشود در قسمت زیرین آن برگها و شاخه های کهنۀ سالهای پیش تدریجاً پوسیده و با لاشه های کرمها و جانورانی که در زیرزمین مرده و پوسیده اند و همچنین ریشه های پوسیده یک لایۀ تیره رنگی درست میکنند که آن را لاشبرگ مینامند. لاشبرگها دو نوعند: لاشبرگ شیرین و لاشبرگ ترش. لاشبرگ شیرین از لحاظ شیمیائی دارای واکنش خنثی میباشد و آن را خاک برگ جنگلی نیز مینامند. این لاشبرگ برای درختان جنگل بسیار سودمند است. لاشبرگ ترش دارای واکنش اسیدی است و برای درختان جنگل چندان خوب نیست. لاشبرگ شیرین - لاشبرگ شیرین سیاه رنگ و لخته لخته است و از مواد معدنی و آلی که دارای ازت فراوان هستند ساخته شده. این ازت و همچنین مواد معدنی در برگهای خشک فراوان میباشد. برگهایی که در پائیز از درخت میریزند بطور متوسط دارای 12 تا 14 درصد آب و 5 تا 10 درصد خاکستر و 3 تا 4 درصد ازت هستند و یک هکتارجنگل دانه زاد راش که در حدود 3700 کیلوگرم در سال برگ به زمین میریزد قریب 185 کیلوگرم مواد معدنی و 37 کیلوگرم ازت به پوشش مرده می افزاید. گذشته از ازتی که در برگها یافت میشود، پوشش مرده ازت فراوانی هم از هوا دریافت میکند و اینکار بوسیلۀ باکتریهای ویژه ای انجام میشود که در روی برگهای خشک پوشش مرده یافت میشوند و این باکتریها ازت فراوانی از هوا می ربایند و خاک جنگل را از این عنصر گرانبها که در کشاورزی از راه کود به زمین میرسد بی نیاز میکنند. جذب ازت نتیجۀ هم زیستی چندین باکتری است: 1- گرانولوباکترها و آئروباکترها. 2- ازتوباکتر کروککم. کار باکتریها و جانوران در ساختن لاشبرگ: در لاشبرگ شیرین باکتریهائی یافت میشود که در لاشبرگ ترش کمیاب و گاهی نایاب میباشند. این باکتریها مایۀ پوسانیدن پوشش مرده وساختن لاشبرگ میگردند و با باکتریهائی که در زمینهای زراعتی یافت میشود اختلاف دارند. مثلاً میکروککوس نیتریفیکانس که در خاک زراعتی فراوان است در خاک جنگل نایاب میباشد، از این رو خاکهای جنگل با داشتن ازت فراوان هیچگاه دارای نیترات نمیباشند. برخی قارچها نیز مانند باکتریها در پوسانیدن پوشش مرده و ساختن لاشبرگ مؤثرند، جانوران کوچک از دستۀ بی مهرگان (غیر ذی فقار) مانند ریشه پائیان وکرم های خاکی نیز بپوسانیدن پوشش مرده کمک میکنند بدین ترتیب که از برگها و گیاههای خشک تغذیه کرده و باآخال خود آنها را به خاک برمیگردانند. کرمهای خاکی بویژه خیلی سودمند هستند و برگهای خشک ممرز را بیش از برگ سایر درختان دوست میدارند چنانکه در جنگلهای ممرز که در زمستان زمین آنها پوشیده از برگهای خشک است تا آغاز تابستان اثری از برگهای خشک باقی نمیماند. اثر آب و هوا در پوسانیدن پوشش مرده: گرما در پوسانیدن پوشش مرده اثر دارد... نم هوا و خاک در پوسانیدن پوشش مرده مؤثر است و هر چند برگهای خشک نمناکتر باشند زودتر میپوسند و اگر برگها خیلی خشک باشند بهیچوجه نخواهند پوسید و از طرفی چون اکسیژن برای عمل باکتریها لازم است اگر آب سطح پوشش مرده را بپوشاند و از راه یافتن هوا در آن جلوگیری کند پوسیدگی بخوبی انجام نخواهد گرفت بنابراین اندازۀ نم پوشش مرده از این لحاظ دارای حداقل و حداکثری است که بستگی به جنس خاک دارد. اثر روشنائی در پوسانیدن پوشش مرده هنوز آشکار نیست ولی گمان میرود که بهیچوجه مؤثر نباشد. اسیدهای معدنی مایۀ کندی پوشش مرده میشوند ولی قلیاها، در صورتیکه پوشش مرده به اندازۀ کافی نمناک باشد، پوسیدن آن را سریعتر میکنند. از اینرو در جنگلهائی که در زمین های آهکی میرویند پوسیدن پوشش مرده بخوبی انجام می گیرد. کلرورها و سولفاتها و همچنین چربیها و رزین و مازوج از سرعت پوسیدن میکاهد ولی فسفاتها ونیترات ها آن را تسریع میکنند. برگهای رزین دار و برگ درختانی که مازوج دارند دیر میپوسند. لاشبرگ ترش: چنانچه نم کافی در پوشش مرده یافت نشود یا هوا در آن راه نیابد و یا گرمای خاک کافی نباشد لاشبرگی که از پوسیدن پوشش مرده به دست می آید واکنش اسیدی خواهد داشت و آن را لاشبرگ ترش یا لاشبرگ خام مینامند. این لاشبرگ در جنگلهای سردسیر یا در ارتفاعات زیاد کوهستانها که هوا خیلی سرد و نم آن فراوان باشد یا در کلاکها که نم خاک کم است دیده میشود. در خاکهای شنی که آب با سرعت بسیاری فرو می نشیند چون نم کافی موجود نیست لاشبرگ ترش درست میشود زیرا خشکی بسیار مایۀ نابود شدن باکتریها میشود و پوسیدن پوشش مرده بخوبی انجام نمیگیرد. در شنزارهائی که پوشیده از جنگل هستند نم خاک تا اندازه ی محفوظ می ماند و باکتریها میتوانند کار خود را ادامه دهند ولی اگر به علتی قسمتی از درختان جنگل برانداخته شوند خاک در معرض تابش مستقیم خورشید قرار گرفته و بزودی خشک میشود و دیگر برای رویانیدن درخت شایستگی خود را از دست خواهد داد... (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 صص 90- 95)
لغت نامه دهخدا
(دِ شُ)
باد شرطه. باد مساعد. (ناظم الاطباء). باد موافق، چون شرط در اصل بمعنی نشان و علامت است باد موافق را که بادشرط گویند از همین جهت است که علامت روان شدن جهاز ودور شدن طوفانست. و صاحب تاریخ ولایت نامه که بشهر لندن دارالسلطنۀ انگریز رفته بود چنین نوشته که باد شرط باد نرم است چون نسیم موافق که بعد فروشدن طوفان وزیدن گیرد. باین باد اگرچه اهل جهاز را بعد تصدیعات طوفان راحتی حاصل شود لیکن در روش جهاز قصور راه یابد زیرا که جهاز هر قدر زودتر که بمنزل مقصود رود بهتر است. (غیاث). شرط، هندی ’شرتا’ (باد موافق، مطلق باد) ’عجایب الهند بزرگ بن شهریار الناخداه الرام هرمزی چ لیدن ص 36 و 38 و 130- 232’ و ’شرته’ ’احسن التقاسیم مقدسی چ لیدن ص 31’. باد موافق، بادی که مساعد کشتی رانی باشد و کشتی را مخصوصاً کشتی های شراعی را بطرف مقصد مسافران سوق دهد. رجوع به باد شرطه بقلم محمد قزوینی (مجلۀ یادگار سال 4 شمارۀ 1- 2 صص 63- 68) شود.
لغت نامه دهخدا
(رِ شُ دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + شرط، بدون شرط. بطور مطلق. (فرهنگ فارسی معین)، بی قید و شرط. دربست. بی هیچ قید و شرط
لغت نامه دهخدا
(بُ را)
مرکّب از: لا + بشری، به معنی خبر خوش نیست. مأخوذ از آیۀ 24، سورۀ 25 (الفرقان) :
به روز حشر که آواز لاتخف شنوند
به گوش خاطر ایشان رسان که لابشری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لا بشری
تصویر لا بشری
مژده ای نیست
فرهنگ لغت هوشیار
لایه تیره رنگی که در نتیجه پوسیدگی برگهای تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل بوجود میاید و در حقیقت لاشبرگ نوعی خاک برگ است. لاشبرگ ممکنست دارای واکنش شیمیایی اسید باشد، در این حالت آنرا لاشبرگ ترش نامند و ممکنست دارای واکنش شیمیایی خنثی باشد که در این صورت آنرا لاشبرگ نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا شرط
تصویر بلا شرط
بدون شرط بطور مطلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشرط
تصویر اشرط
فرومایه تر سبک تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بشرط
تصویر بشرط
مشروط، با عهد و پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا بشرط
تصویر لا بشرط
اسامه بی سامه
فرهنگ لغت هوشیار
خبر خوش نیست. ماخوذ از آیه 24 سوره 25 الفرقان: یوم یرون الملائکه لابشری یومئذ للمجرمین. (روزی که ببینند فرشتگان را نیست بشارتی در چنین روز برای گناهکاران. . بروز حشر که آواز لاتحف شنوند بگوش خاطر ایشان رسان که لابشری. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
((بَ))
لایه تیره رنگی که در نتیجه پوسیدگی برگ های تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل به وجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلاشرط
تصویر بلاشرط
((بِ شَ))
بدون شرط، به طور مطلق
فرهنگ فارسی معین