گفتن باشد لکن گفتنی نه بوجه چنانچه در هرزه لائیدن، بیهده گفتن و هرزه لای، هرزه گوی و هرزه لائی، بیهده گوئی. برغست خائی، ژاژخائی. یاوه سرای: رعد را ابر گفته اینش کفش وقت این لاف نیست هرزه ملای. انوری. آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ کژ نگر باشد همیشه عقل کاژ. مولوی. رجوع به ژاژ لائیدن شود، نالیدن. (برهان). ناله کردن. فریاد کردن سگ. پارس کردن. وغ وغ کردن. هاف هاف کردن: نیارد روی شیر شرزه دیدن هیچ سگ هرگز به بانگ شیر نرلیکن ز راه دور سگ لاید. لامعی. پنجه در صید برده ضیغم را چه تفاوت کند که سگ لاید. سعدی. - امثال: سگ لاید و کاروان گذرد
گفتن باشد لکن گفتنی نه بوجه چنانچه در هرزه لائیدن، بیهده گفتن و هرزه لای، هرزه گوی و هرزه لائی، بیهده گوئی. برغست خائی، ژاژخائی. یاوه سرای: رعد را ابر گفته اینش کفش وقت این لاف نیست هرزه ملای. انوری. آن خبیث از شیخ می لائید ژاژ کژ نگر باشد همیشه عقل کاژ. مولوی. رجوع به ژاژ لائیدن شود، نالیدن. (برهان). ناله کردن. فریاد کردن سگ. پارس کردن. وغ وغ کردن. هاف هاف کردن: نیارد روی شیر شرزه دیدن هیچ سگ هرگز به بانگ شیر نرلیکن ز راه دور سگ لاید. لامعی. پنجه در صید برده ضیغم را چه تفاوت کند که سگ لاید. سعدی. - امثال: سگ لاید و کاروان گذرد
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)، نالیدن
تغاری بزرگ سفالین یا مسین دارای لبه ای کوتاه که به جهت خمیر کردن آرد یالباس شستن بکار برند و یا در آن آب ریزند: لانجین پیاله کن که لب یار نازک است. کاسه بزرگ
تغاری بزرگ سفالین یا مسین دارای لبه ای کوتاه که به جهت خمیر کردن آرد یالباس شستن بکار برند و یا در آن آب ریزند: لانجین پیاله کن که لب یار نازک است. کاسه بزرگ