- قیرساز
- گژف ساز
معنی قیرساز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Impoverishment
empobrecimento
обнищание
Verarmung
zubożenie
зубожіння
empobrecimiento
appauvrissement
impoverimento
verarming
गरीबीकरण
pemiskinan
إفقارٌ
הַדלָּה
fakirleşme
ufukara
ความยากจนลง
দারিদ্র্যতা
طویل، دراز، پردوام
زمان دور و دراز، زمان پیشین
تاثیر گذار، مثمر ثمر، آکتیو
دیریازنده، دراز، طولانی، برای مثال پراندیشه بود آن شب دیریاز / چوخورشید بنمود تاج از فراز (فردوسی - ۲/۸)
کارگشا، مشکل گشا، چاره جو
مانند سر شیر، آنچه به شکل سر شیر باشد، برای مثال ور به روی آسمان داری تو گرز شیرسار / شیر گردون را مطیع شیر شادروان کنی (عمعق - ۱۹۴)
حرف استثنا، جز، به جز، غیر، الّا، مگر
زمان دور و دراز، مدت دراز، زمان پیشین، عهد قدیم
کسی که چتر درست میکند، سازندۀ چتر، چتردار، چترکش
آنکه سپرهای اتومبیل را تعمیر می کند، کسی که سپر می سازد، سازندۀ سپر
پارسی تازی گشته کاروان مغرب (ذکر جز و اراده کل) یا قیروان تا قیروان. از مشرق تا بمغرب: شاهی که عرض لشکر منصور اگر دهد از قیروان سپاه کشد تا بقیروان