جدول جو
جدول جو

معنی قونوی - جستجوی لغت در جدول جو

قونوی
قونیوی، از مردم قونیه
تصویری از قونوی
تصویر قونوی
فرهنگ فارسی عمید
قونوی(نَ)
محمود بن احمد بن مسعود بن عبدالرحمان، مکنی به ابوالثناء و ملقب به جمال الدین. از فقیهان حنفی و از مردم دمشق است که به قضاء آن شهر نیز منصوب گردید و کتابهایی دارد. او راست: 1- بغیه القنیه (خطی) ، در فقه. 2- المنتهی فی شرح المغنی، در اصول. 3- القلائد شرح العقاید. 4- تهذیب احکام القرآن. وی بسال 777 هجری قمری درگذشت. رجوع به الفوائد البهیه ص 207، الکتبخانه ج 3 ص 13 و الاعلام زرکلی ج 3 ص 1009، 1010 شود
اسماعیل بن محمد بن مصطفی، مکنی به ابوالفداء. از مفسران است. در قونیه به دنیا آمد و در دمشق بسال 1195 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر تفسیر بیضاوی که در هفت مجلد چاپ شده است. (الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 112)
لغت نامه دهخدا
قونوی(نَ)
منسوب به قونیه. رجوع به قونیه شود
لغت نامه دهخدا
قونوی
منسوب به قونیه از مردم قونیه: صدر الدین قونوی
تصویری از قونوی
تصویر قونوی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قونیوی
تصویر قونیوی
از مردم قونیه
فرهنگ فارسی عمید
(حَ سَ نِ نَ)
ابن علی بن اسماعیل ملقب به بدرالدین و برخی نام او را حسین نوشته اند. وی در 776 هجری قمری درگذشت. او راست: ’بدر الشعاع’در احکام سماع و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 286)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد معروف به سعید قونوی. او راست: روضه المتکلمین در کلام
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن اسماعیل بن یوسف قونوی تبریزی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و اصولی و ادیب و صوفی بود. در سال 668 هجری قمری در قونیه متولد شد. سپس به قاهره و از آنجا به دمشق رفت. و امر قضا را در شام عهده دار شد. و در ذی القعده یا شوال سال 729 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست. 1- التعرف لمذهب التصوف للکلابادی. 2- الشافی فی الاصول. 3- شرح الحاوی الصغیرفی فروع الفقه الشافعی. 4- مختصر منهاج الدین للحلیمی فی شعب الایمان. 5- مصنف فی حیاه الانبیاء. و نیز اورا اشعاری است. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ج 1 ص 411 و 420 و... هدیه العارفین ج 1 ص 717. الدررالکامنه ص 24. طبقات الشافعیۀ سبکی ص 144. تاریخ ابن وردی ج 2 ص 291. البدایۀ ابن کثیر ج 14 ص 147
ابن صدری قونوی. ملقب به بدرالدین. صوفی بود و در سال 1216 هجری قمری درگذشت. او راست: کشف الاسرار فی شرح الطریقه المحمدیه، در وعظ و ارشاد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
ابن قرامان قونوی. او راست: شمسیه در تجوید و قرائت بزبان ترکی
لغت نامه دهخدا
ابن مسعود قونوی، ملقب بجمال الدین و معروف به ابن سرّاج و مکنی به ابوالعباس. او راست: القلائد. و شرح الجامعالکبیر محمد بن حسن شیبانی و این شرح ناتمام مانده و سپس پسر احمد، ابوالمحاسن محمود پس از پدر آن را بپایان رسانیده است. وفات احمد به سال 770 ه. ق. بود
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن مصطفی قونوی مکنی به ابوالفدا. وی مفسر است و مولد او قونیه و وفات وی در دمشق بسال 1165 هجری قمری بود. او راست: حاشیهٌ علی تفسیرالبیضاوی در هفت مجلد. (اعلام زرکلی ج 1 ص 112)
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن اسماعیل قونوی. در 721 هجری قمری در قاهره بزاد و بر ابن الشحنه قرائت کرد و متولی مشیخۀ سعیدالسعداء شد و در قاهره در 776 هجری قمری درگذشت. (دررالکامنه ج 2 ص 20-21)
لغت نامه دهخدا
(مِ عِ)
حامد بن محمد قونوی عمادی. مفتی روم. او راست: الفتاوی الحامدیه در فقه به مذهب ابوحنیفه که ابن عامد آنرا تنقیح و بنام تنقیح الفتاوی الحامدیه نامیده است. (معجم المطبوعات ص 739). چلبی گوید: فتاوای حامدیه در چهار مجلد است و مؤلف آن حامد بسال 985 هجری قمری وفات یافته است. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(فِ ظِ نَ)
یکی از شعرای عثمانی ساکن قونیه. وی مثنوی خوان بود و در قرن دهم هجری میزیست. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ابن عبدالغفار قونوی، او راست: مدرج الفوائد لما الحق به من الزوائد. او در عصر سلطان محمد عثمانی میزیست
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه، سکنۀ آن 225 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون، شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ وی ی)
نسبت است به قناه بمعنی نیزه. گروهی از محدثان به این نام مشهورند. (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نسبت است به قانه (شمعون: 3). (قاموس کتاب مقدس ص 684)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
زبر خود آهنی یا آهن سر خود، تندی میان دو گوش اسب، میانۀ راه. قونس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به قونس شود
لغت نامه دهخدا
نسبت است به قونیه و آن شهری است مابین شام و قسطنطنیه، (ریحانه الادب)، رجوع به قونیه و قونوی شود
لغت نامه دهخدا
ابن احمد قونوی مولوی رومی، که وی را ازهدی نیز نامیده اند. از فضلای ترک و شارح مثنوی مولوی بود. در زبان و ادب عرب تبحر داشت و در خانقاه بشکطاش آستانه پیر و مرشد مولویه بود. از اوست: المنهج القوی لطلاب المثنوی، در 9 جلد که در آن مثنوی مولوی را به زبان عربی شرح کرده است (سال 1230 هجری قمری). مرگ وی به سال 1232 هجری قمری بوده است.
لغت نامه دهخدا
تصویری از قونوق
تصویر قونوق
ترکی مهمان
فرهنگ لغت هوشیار