کنایه از قوا، استعداد، در علم الکتریک باتری، در ریاضیات توان قوّۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درک کننده، فهم و شعور قوّۀ غاذیه: در طب قدیم قوه ای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند قوّۀ قضائیه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به رسیدگی به دعاوی و حفظ حقوق مردم است و شامل محاکم دادگستری است قوّۀ مجریه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به اجرای قوانین است، هیئت دولت قوّۀ مقننه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به وضع قوانین است، مجلس
کنایه از قوا، استعداد، در علم الکتریک باتری، در ریاضیات توان قُوّۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درک کننده، فهم و شعور قُوّۀ غاذیه: در طب قدیم قوه ای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند قُوّۀ قضائیه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به رسیدگی به دعاوی و حفظ حقوق مردم است و شامل محاکم دادگستری است قُوّۀ مجریه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به اجرای قوانین است، هیئت دولت قُوّۀ مقننه: در علوم سیاسی از قوای سه گانه که موظف به وضع قوانین است، مجلس
برآمدگی در چیزی، در پزشکی برآمدگی که در پشت یا سینۀ برخی از مردم به سبب کجی و ناهمواری استخوان پیدا می شود، خمیده، منحنی، کوژ، گوژ، کوز، غوز، محدّب، گنگ قوز بالای قوز: کنایه از مصیبتی بالای مصیبت قبلی سر قوز افتادن: کنایه از بر سر لج افتادن، از در لجاج و ستیز درآمدن
برآمدگی در چیزی، در پزشکی برآمدگی که در پشت یا سینۀ برخی از مردم به سبب کجی و ناهمواری استخوان پیدا می شود، خَمیدِه، مُنحَنی، کوژ، گوژ، کوز، غوز، مُحَدَّب، گَنگ قوز بالای قوز: کنایه از مصیبتی بالای مصیبت قبلی سر قوز افتادن: کنایه از بر سر لج افتادن، از در لجاج و ستیز درآمدن
پرنده ای شکاری با نوک خمیده، پنجه های قوی و پرهای بلند، قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، باشق، بازکی، سیچغنه، واشه، باشه، بازک
پرنده ای شکاری با نوک خمیده، پنجه های قوی و پرهای بلند، قِرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، باشَق، بازَکی، سیچُغَنِه، واشِه، باشِه، بازَک
نهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد، نهمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با آذر، تیرانداز، خمیدگی، جمع اقواس، کمان قوس و قزح: رنگین کمان
نهمین صورت فلکی منطقه البروج که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارد، نهمین برج از برج های دوازده گانه، برابر با آذر، تیرانداز، خمیدگی، جمعِ اَقواس، کمان قوس و قزح: رنگین کمان
نادرست نویسی کوز کوژ پارسی است برآمدگی و خمیدگی غیر طبیعی و خارج از حد ستون فقرات در ناحیه مهره های پشتی: قوز سالوسیش به پشت چویوز معنی صدق قوز بالا قوز. (دهخدا. مجموعه اشعار 5)، کسی که گوژپشت است کسی که قوز دارد. یا قوز بالا قوز. دردی که بر درد قبلی اضافه شود بدبختی روی بدبختی، برآمدگی غیر طبیعی استخوان
نادرست نویسی کوز کوژ پارسی است برآمدگی و خمیدگی غیر طبیعی و خارج از حد ستون فقرات در ناحیه مهره های پشتی: قوز سالوسیش به پشت چویوز معنی صدق قوز بالا قوز. (دهخدا. مجموعه اشعار 5)، کسی که گوژپشت است کسی که قوز دارد. یا قوز بالا قوز. دردی که بر درد قبلی اضافه شود بدبختی روی بدبختی، برآمدگی غیر طبیعی استخوان