- قوشق
- پارسی تازی گشته کوشک
معنی قوشق - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چمچه، کمچه
خانه میانگین سراچه
آلتی فلزی یا چوبی که با آن شربت و خوراک خورند
غرق، منع کرده شده
تازی از ترکی باشه پابلند از مرغان شکاری
((شُ))
فرهنگ فارسی معین
ابزاری ساخته شده از چوب، استیل، نقره و... با نوکی تقریباً بیضی شکل و گود و دسته ای نسبتاً بلند برای خوردن غذا
ابزاری چوبی، فلزی یا پلاستیکی با دستۀ بلند و سطح مقعر دایره ای یا بیضی شکل که برای خوردن، هم زدن و برداشتن خوردنی ها به کار می رود، چمچه
پستانداری از خانوادۀ گربه با پوست نرم و سیاه، رودک
پرنده ای شکاری با نوک خمیده، پنجه های قوی و پرهای بلند، قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، باشق، بازکی، سیچغنه، واشه، باشه، بازک
ترکی باشه جول (گویش مازندرانی) از مرغان شکاری
ترکی رودک جانوری از تیره سیاهگوش واژه وشق در تازی نیز آمده یکی ازگونه های سیاه گوش
از مرغ های شکاری دارای نوک خمیده و محکم و پنجه های قوی
قوبیشقون ترکی: پاردم پالدم اسبی بلندبرنشستی بناگوشی وبربندو پاردم وساخت آهن سیم کوفت سخت پاکیزه