جدول جو
جدول جو

معنی وشق

وشق
پستانداری از خانوادۀ گربه با پوست نرم و سیاه، رودک
تصویری از وشق
تصویر وشق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با وشق

وشق

وشق
ترکی رودک جانوری از تیره سیاهگوش واژه وشق در تازی نیز آمده یکی ازگونه های سیاه گوش
فرهنگ لغت هوشیار

وشق

وشق
شلم. نباتی است مانند خیار، و این لغتی است در اشق یا اشه. گیاهی است، معرب است. (منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به وشه شود
لغت نامه دهخدا

وشق

وشق
غلام ساده رو. (غیاث اللغات). و ظاهراًمخفف وشاق است. (غیاث اللغات). رجوع به وشاق شود
لغت نامه دهخدا

وشق

وشق
جانوری است در ترکستان شبیه به روباه، پوست او را پوستین سازند، گویند هرکه پوستین وشق بپوشد از علت بواسیر ایمن باشد. (ناظم الاطباء) (برهان). حیوانی است بسیار کوچکتر از پلنگ، در رنگ و شکل مثل آن و دنبالۀ آن کمتر از شبری، و در تنکابن ’پلنگ مول’ نامند و در خواص مانند پلنگ و لباس پوست او معین باه و مقوی کمر و مانع عُروض بواسیر و موی سوختۀ او جهت جراحات مزمنه نافع است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین ازتحفۀ حکیم مؤمن). یکی از گونه های سیاه گوش. (فرهنگ فارسی معین). جانوری است در ترکستان برابر روباه سفیدرنگ که داغهای سیاه بر آن باشد. (غیاث اللغات) : از کسوت ها... خزها و پوستهای روباه و سمور وپوست بره و وشق باید پوشید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
وشق به کیش چو این قصه گفت گرمانه
ز خشم بر تن وی موی گشت چون خنجر.
نظام قاری.
- وشق نیفه، پوستین وشق. (فرهنگ فارسی معین) :
وشق نیفه هایی چو برگ بهار
بنفشه بر او ریخته صدهزار.
(فرهنگ فارسی معین از گنجینۀ گنجوی ص 365).
رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و مخزن الادویه و مفردات داود ضریر انطاکی شود.
، نوعی از پوستین، و آن در اصل جانوری است. (غیاث اللغات) :
تا گریزی از وشق هم از حریر
زو پناه آری بسوی زمهریر.
مولوی
لغت نامه دهخدا