- قورمه
- گوشت بریان شده
معنی قورمه - جستجوی لغت در جدول جو
- قورمه ((قُ مَ یا مِ))
- گوشتی که خشک کنند و ذخیره نمایند، بهارخوش، گوشت بریان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیش بلینی دیوار بینی
سرپرستی
مفردقرم: یک چنارگون قرمه پارسی ترکی گشته غرمج پختنی است ازگوشت و روغن وارزن این واژه را برهان سیاهدانه دانسته سیاهدانه غرمج است 0 خورشی که اکنون غرمه (یاقرمه) گویند همان غرمج است گدک زیچک گوشت ریزه ریزه کرده که آن را تف دهند و سپس از آن خوراک سازند یا در کوزه ای کرده سر آن را محکم بندند و در مواقع ضرورت از آن جهت تهیه خوراک استفاده کنند و این عمل در ده های ایران متداول است، گوشت بریان
جمع قائم، نگهبانان پاسداران قومی خویشاوندی، زانیچی (ملی جمع قائم (قایم) نگهبانان مستحفظان: قریب پنجاه شصت هزار سوار شمشیر زن بر گستواندار که به ظاهر بلخ در حلقه قومه خاص مرتب بودند
((قُ مِ))
فرهنگ فارسی معین
گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت می دهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد
گوشت ریزکرده که آن را تف داده و نگه می دارند و یا از آن خوراک درست می کنند
مستحفضان، نگهبانان
قرمه سبزی بنگرید به قرمه سبزی نوعی قورمه طرز تهیه: قورمه سبزی را چند نوع می پزند. از جمله یک طریق این است: گوشت را قلیه کرده در پیاز و روغن سرخ کنند و آب می ریزند نیم پز که شد تره و شبت و اسفناج خرد کرده را در روغن و پیاز سرخ کرده داخل کنند و قبل از این که سبزی پخته شود و بروغن آید آبغوره میریزند و پس از اینکه بروغن آمد بردارند و کمی شنبلیله را هم به سبزی قورمه اضافه کنند
قرمه پلو بنگرید به قرمه پلو نوعی پلو. طرز تهیه: چلو را پخته و ادویه زده روغن بر رویش نمی دهند و همان قدر که برویش داد در قورمه می ریزند و آب غوره بررویش می ریزند. طریق قورمه این است: بقدری که باید روغن در پلو ریزند در دیگ سنگی می ریزند و پیاز هم می ریزند تا سرخ شود. بعد از سرخ شدن پیاز گوشت قورمه را داخل کنند و بقدری که با آن بجوشد آب می کنند. وقتی که بخوردش رفت و بروغن آمد پلو را کشیده گوشت یخنی را لای آن می گذارند و روغن همان قورمه را عوض روغن در توی دوری می ریزند. اگر بخواهند گوشت که نیم پز شد نخود و لپه هم می ریزند