طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سوار و غرما. (از معجم البلدان) از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سُوار و غَرما. (از معجم البلدان) از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
ابن عوف بن عمرو خزرجی. از طایفۀ ازد از قحطان و جد جاهلیت است. عباده بن صامت از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 798) نام پدر دوده ای است از انصار و آنان قواقله اند. (از اقرب الموارد)
ابن عوف بن عمرو خزرجی. از طایفۀ ازد از قحطان و جد جاهلیت است. عباده بن صامت از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 798) نام پدر دوده ای است از انصار و آنان قواقله اند. (از اقرب الموارد)
دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنۀ آن 211 تن. آب آن از چاه و رودخانه. محصول آن غلات، خرما، تنباکو و لیمو. شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنۀ آن 211 تن. آب آن از چاه و رودخانه. محصول آن غلات، خرما، تنباکو و لیمو. شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاالدین شهرستان خوی، سکنۀ آن 501 تن. آب آن ازآغ جای. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. این ده در دو محل بفاصله 7500 گز قرار گرفته و بنام قورول بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قورول پائین 136 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاالدین شهرستان خوی، سکنۀ آن 501 تن. آب آن ازآغ جای. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. این ده در دو محل بفاصله 7500 گز قرار گرفته و بنام قورول بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قورول پائین 136 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
جرعه. (سنگلاخ). غورت. جرعۀ نوشیدنی. - قورت دادن، فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. (فرهنگ نظام). - قورت مال، لاف زن. (فرهنگ نظام). - امثال: دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه، بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا)
جرعه. (سنگلاخ). غورت. جرعۀ نوشیدنی. - قورت دادن، فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. (فرهنگ نظام). - قورت مال، لاف زن. (فرهنگ نظام). - امثال: دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه، بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا)
شهری است باستانی در نزدیکی حلب که اینک ویران است و دارای آثار قدیمه میباشد. قیراوریاین حنان در این شهر قرار دارد. طول آن 64 درجه و عرض آن 35 درجه و 45 دقیقه و در اقلیم چهارم واقع است. گروهی از محدثان بدان منسوبند. رجوع به معجم البلدان شود
شهری است باستانی در نزدیکی حلب که اینک ویران است و دارای آثار قدیمه میباشد. قیراوریاین حنان در این شهر قرار دارد. طول آن 64 درجه و عرض آن 35 درجه و 45 دقیقه و در اقلیم چهارم واقع است. گروهی از محدثان بدان منسوبند. رجوع به معجم البلدان شود
نام نهری است میان قاطول و بغدادو از آنجا هنگام سیل بغداد در معرض غرق شدن قرار میگیرد. این نهر بنابه تقاضای مردم آن ناحیه به امر کسری انوشیروان ساخته شد. رجوع به معجم البلدان شود
نام نهری است میان قاطول و بغدادو از آنجا هنگام سیل بغداد در معرض غرق شدن قرار میگیرد. این نهر بنابه تقاضای مردم آن ناحیه به امر کسری انوشیروان ساخته شد. رجوع به معجم البلدان شود
آریول. شهری است از روسیه. جمعیت آن به سال 1956م. تخمیناً 128000 تن بود. در قسمت مرکزی جمهوری متحد شوروی سوسیالیستی اروپایی بررود آکا از مراکز تهیۀ ماشینهای کشاورزی و نساجی در جنگ دوم جهانی تحت اشغال آلمانها بود (1941- 1943م.) و میدان نبردهای سنگین. (دایرهالمعارف فارسی)
آریول. شهری است از روسیه. جمعیت آن به سال 1956م. تخمیناً 128000 تن بود. در قسمت مرکزی جمهوری متحد شوروی سوسیالیستی اروپایی بررود آکا از مراکز تهیۀ ماشینهای کشاورزی و نساجی در جنگ دوم جهانی تحت اشغال آلمانها بود (1941- 1943م.) و میدان نبردهای سنگین. (دایرهالمعارف فارسی)
دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد، سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار، میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد، فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول
دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد، سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار، میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد، فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول