جدول جو
جدول جو

معنی قورقیس - جستجوی لغت در جدول جو

قورقیس
مرارۀ سمک است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حوردیس
تصویر حوردیس
(دخترانه)
حور (عربی) + دیس (فارسی) آنکه چون حور زیباست
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هوردیس
تصویر هوردیس
(دخترانه)
زیبا و روشن چون خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خوردیس
تصویر خوردیس
(دخترانه)
مانند خورشید، درخشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
ناقوس ها، زنگهای بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود، جمع واژۀ ناقوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قورچی
تصویر قورچی
سرباز مسلح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حوردیس
تصویر حوردیس
زیبا مانند حور، برای مثال چه قدر آورد بندۀ حوردیس / که زیر قبا دارد اندام پیس (سعدی۱ - ۱۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
رجوع به قولوانیس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ ناقوس. رجوع به ناقوس شود
لغت نامه دهخدا
قثاء بری است. (از مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
به سریانی حنطۀ صحرایی است که درخندروس نامند. (مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام قومی است مغولی. بیشتر شاهان مغول که در ایران حکومت کردند از این طایفه بودند. (تاریخ گزیده چ لندن ص 563، 571)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 397 تن. آب آن از زرینه رود. محصول آن غلات، چغندر، توتون و حبوب. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه، سکنۀ آن 349 تن. آب آن از دره. محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نباتی است که مسمی به رجل الغراب است و به هندی مسمی نامند، شجر مریم. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قاموس. رجوع به قاموس شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان. محلی جلگه و سردسیر است با 510 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، انگور، حبوبات، لبنیات، صیفی و شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
صندل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
حورمانند، شبیه حور:
چه قدر آورد بندۀ حوردیس
که زیر قبادارد اندام پیس،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مصحف بوئیس. شمشاد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(زَ رَ قی یَ)
ظاهراً شب کلاه، یا چیزی مانند آن بوده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : قال و عدل زورقیه کانت علی رأسه بیدیه و استسبل للموت. (عیون الانباء ج 2 ص 195، یادداشت ایضاً). رجوع به زورق شود
لغت نامه دهخدا
قرن الثور، و قرن المعز را نیز نامند، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
شهری است بر فرات که بنام قرقیسأبن طهمورث نامیده شده است. (منتهی الارب). رجوع به قرقیسیاء و قرقسان شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
جمع ناقوس، درای ها جمع ناقوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دورقی
تصویر دورقی
از ریشه پارسی نیایشگر نیایشگری که کلاه گوشی بر سر می نهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قورغی
تصویر قورغی
ترکی چادربند
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی زینه ساز، جندار سرباز، سالار زینه خانه کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لورقی
تصویر لورقی
منسوب به لورقه از مردم لورقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوامیس
تصویر قوامیس
سختی ها پتیارها (بلاها)
فرهنگ لغت هوشیار
کهکاهی کلاهی است همانند ما کوک که غلندران بر سر نهند منسوب به زورق، نوعی کلاه قلندران که شبیه به زورق (قایق) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقیس
تصویر نواقیس
((نَ))
جمع ناقوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زورقی
تصویر زورقی
نوعی از کلاه قلندران که شبیه به زورق است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قوقسی
تصویر قوقسی
((قُ قُ))
ققسی، هر یک از برچه های میوه انار را گویند که به وسیله پرده نازک سفید رنگ سلولزی احاطه شده و از برچه مجاور مجزا شده است و حاوی دانه های انار است، یک تکه انار پوست کنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قورچی
تصویر قورچی
رییس اسلحه خانه
فرهنگ فارسی معین