جدول جو
جدول جو

معنی قهپایی - جستجوی لغت در جدول جو

قهپایی
(قُ)
منسوب به قهپایه، معرب کوهپایه و آن قصبه ای است در دو منزلی اصفهان که اینک به کوپا مشهور است. (ریحانه الادب ج 3 ص 326)
لغت نامه دهخدا
قهپایی
(قُ)
عنایت الله بن شرف الدین علی بن محمود بن شرف الدین علی. ملقب به زکی الدین و معروف به زکی نجفی. از علمای امامیۀ قرن یازدهم هجری و از شاگردان مقدس اردبیلی و شیخ بهائی و بعضی دیگر از علما بود و در علوم دینی بخصوص علم رجال و درایه تبحر داشت. او راست: 1- ترتیب رجال شیخ طوسی. 2- ترتیب رجال کشی. 3- ترتیب رجال نجاشی. 4- ترتیب فهرست شیخ طوسی. 5- حاشیۀ نقد الرجال. 6- مجمع الرجال. (الذریعه) (روضات الجنات ص 417) (ریحانه الادب ج 3 ص 326)
فیض الله بن غیاث الدین محمد طباطبائی. از علمای امامیۀ قرن یازدهم هجری و از شاگردان مقدس اردبیلی و ملا محمدتقی مجلسی بود. او راست: حاشیۀ مبحث الهیات شرح تجرید قوشچی. (الذریعه ج 6 ص 115) (ریحانه الادب ج 3 ص 326)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهایی
تصویر بهایی
قیمتی، گران بها، قیمت دار، فروشی
پیرو فرقۀ بهائیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرپایی
تصویر سرپایی
کفشی که در خانه به پا می کنند، دمپایی، به صورت ایستاده،
ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار می گیرد مثلاً بیمار سرپایی،
ویژگی معالجه ای که بدون بستری کردن انجام می شود مثلاً معالجۀ سرپایی،
ویژگی قسمتی در بیمارستان که در آن، بدون بستری کردن معالجه صورت می گیرد مثلاً بخش سرپایی،
ویژگی کسی که ایستاده کار کند و موقع کار نتواند بنشیند مانند پیشخدمت، خانه شاگرد و شاگرد پادو، جماعی که سر پا صورت گیرد، زناکاری، فاحشه
فرهنگ فارسی عمید
(قَ قَ)
به عقب برگشتگی. (فرهنگ فارسی معین).
- سیر قهقرایی، حرکت به عقب بدون آنکه روی را برگردانند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
گیپافروش، آنکه گیپا فروشد، (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
رجوع به شه نائی شود
لغت نامه دهخدا
(کُ یَ / یِ)
کوه پایه. (فرهنگ فارسی معین) :
بیند از بس چشم نخجیر و بناگوش تذرو
دشتها پرنرگس و کهپایه ها پرناردان.
فرخی.
برکشیدند به کهسارۀ غزنین دیبا
برنوشتند ز کهپایۀ غزنین ملحم.
فرخی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار
از لاله بست دامن کهپایه ها ازار.
سنائی.
رانده اول شب بر آن کهپایه و بشکسته سنگ
نیم شب مشعل به مشعر نور غفران دیده اند.
خاقانی.
جیحون آفت است بر آن آبگینه پل
کهپایۀ بلاست بر آن غول دیده بان.
خاقانی.
موسی از این جام تهی دیده دست
شیشه به کهپایۀ ’ارنی’ شکست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کیپاپز، (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به کیپاپز شود،
- امثال:
سگ نشیند به جای کیپایی، نظیر: کله پزپا شد و سگ جاش نشست، (امثال و حکم ص 987)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
قاسم بن محمدحسن حسینی طباطبائی. از علما و محدثان بود و از استاد خود شیخ بهائی و دیگران روایت کرد. وی دارای تحقیقاتی در علم رجال است. (روضات الجنات ص 417) (ریحانه الادب ج 3 ص 326). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
درتازی نیامده سپسپایگی واپس گرایانه به عقب برگشتن، یا سیر قهقرایی. حرکت به عقب بدون آنکه روی را برگردانند: بسیاری از امور بجای آنکه پیشرفت کرده باشند سیر قهقرایی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
زمینی که در پایین کوه واقع است دامنه: بروستای گرگان دیهی است در کوهپایه، ناحیه کوهستانی، جمع (غلط) کوهپایجات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هوایی
تصویر هوایی
از هوی ریژی خوشگذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
نهایی در فارسی فرجامین منسوب به نهایت: آخری آخرین
فرهنگ لغت هوشیار
چیرگی سخت غلبه، کینه ورزی انتقام. منسوب به قهار. یا غضب قهاری. غضب خدای تعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قپانی
تصویر قپانی
کپانی حق قپان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبایی
تصویر قبایی
منسوب به قبا از مردم قبا قباوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهایی
تصویر رهایی
نجات خلاص (از قید و بند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهایی
تصویر بهایی
گران بها، پر قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
عرض مقابل درازی طول: بمیانجی ایشان مر آن باقی را و هستی سیاهی و سپیدی و درازی و پهنایی چنان نیست که هستی زمان و تغیر که ایشانرا ثبات است و زمان و تغیر را ثبات نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوپایی
تصویر دوپایی
منسوب به دو پا
فرهنگ لغت هوشیار
کفش راحتی. یا کفش سرپایی، کسی که ایستاده به کار پردازد (خانه شاگرد)، فاحشه روسپی، جماعی که سر پا صورت گیرد، جماع آرمش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهوهیی
تصویر قهوهیی
بنکی از رنگها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپایی
تصویر سرپایی
کفش راحتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دمپایی
تصویر دمپایی
((دَ))
کفش راحتی که در خانه به پا کنند، آن چه که دم پا یا دم در گسترند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهایی
تصویر بهایی
گرانبها، پرقیمت، فروشی، قابل سودا، نوعی پارچه بغدادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهایی
تصویر بهایی
((بَ))
منسوب به بهاء، پیرو آیین بهاء، پیروان میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله که بعد از باب کار وی را دنبال کرد و کتب و رسالات بسیاری نوشت که مهمترین آنها کتاب ارض اقدس است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهایی
تصویر رهایی
((رَ))
خلاص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قضایی
تصویر قضایی
((قَ))
منسوب به قضا، مربوط به داوری و قضاوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
((نَ))
پایان، آخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهایی
تصویر رهایی
خلاصی، نجات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهایی
تصویر نهایی
کرانین، پایانی، فرجامین، انجامین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برپایی
تصویر برپایی
تشکیل، ایجاد، استقرار
فرهنگ واژه فارسی سره
پاچپله، پای افزار، کفش، نعلین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دمپایی، گذری، پذیرایی کننده
فرهنگ گویش مازندرانی