جدول جو
جدول جو

معنی قهرمانی - جستجوی لغت در جدول جو

قهرمانی(قَ رَ)
کار و عمل قهرمان. فرمانروایی، کارفرمایی، پهلوانی. دلیری. (فرهنگ فارسی معین) :
آن تیغزنان بقهرمانی
بر شاه کنند پاسبانی.
نظامی.
، نگهبانی. محافظت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قهرمانی
درتازی نیامده کهرمانی پهلوانی، کارفرمایی، نگهبانی فرمانروایی، کارفرمایی: اگر اشتر و اسب و استر نباشد کجا قهرمانی بود قهرمان را ک، پهلوانی دلیری، نگهبانی محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
قهرمانی
پهلوانی، یلی، 2، دلیری، شجاعت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قهرمانی
بطولةٍ
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به عربی
قهرمانی
Championship
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قهرمانی
championnat
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قهرمانی
चैम्पियनशिप
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به هندی
قهرمانی
campeonato
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قهرمانی
чемпионат
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به روسی
قهرمانی
Meisterschaft
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به آلمانی
قهرمانی
mistrzostwa
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به لهستانی
قهرمانی
чемпіонат
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قهرمانی
campeonato
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قهرمانی
campionato
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قهرمانی
kampioenschap
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به هلندی
قهرمانی
kejuaraan
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قهرمانی
چیمپئن شپ
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به اردو
قهرمانی
চ্যাম্পিয়নশিপ
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به بنگالی
قهرمانی
การแข่งขันชิงแชมป์
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به تایلندی
قهرمانی
mashindano
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قهرمانی
チャンピオンシップ
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قهرمانی
锦标赛
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به چینی
قهرمانی
אליפות
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به عبری
قهرمانی
챔피언십
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به کره ای
قهرمانی
şampiyonluk
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قهرمان
تصویر قهرمان
کسی که در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرمانی
تصویر بهرمانی
به رنگ بهرمان، سرخ، برای مثال چو پیروزه گشته ست غم کش دل من / ز هجران آن دو لب بهرمانی (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
فرهنگ فارسی عمید
(قَ رَ)
دهی است از دهستان کناربروژ بخش صومای شهرستان ارومیه، سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
وکیل یا امین دخل و خرج. جمع آن قهارمه است و این کلمه عربی نیست. (اقرب الموارد) ، پهلوان. دلاور. (ناظم الاطباء). پهلوان مظفر و غیرمغلوب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، قائم به کارها و خزانه دار و وکیل و نگهدارندۀ آنچه در تصرف او هست. معرب کهرمان. (آنندراج). کارفرما. (برهان) (ناظم الاطباء). ج، قهارمه. (دزی ج 2 ص 415) :
اگر اشتر و اسب و استر نباشد
کجا قهرمانی بود قهرمان را؟
ناصرخسرو.
، قوت و زور و قدرت. (ناظم الاطباء) ، حاکم و بمعنی حکومت نیز. (آنندراج) ، نام آهنگی در موسیقی. رجوع به آهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مهرگانی، که نام لحن بیست و پنجم باشد از سی لحن باربد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
یاقوت بهرمانی، شبیه به رنگ بهرمان. از انواع یاقوت سرخ است. (الجماهر صص 34-35) :
بیک مدحت او هم دهانش بیا کند
به یاقوت وبیجادۀ بهرمانی.
منوچهری.
شنیدم که ریگ سیه را بگیتی
نکرده ست کس حمری بهرمانی.
منوچهری.
چو پیروزه گشته ست غمکش دل من
ز هجران آن دو لب بهرمانی.
بهرامی.
سرشک حسودت پراکنده بر رخ
چو برخاک بیجادۀ بهرمانی.
امامی هروی.
افضل یواقیت یاقوت احمر است و احمر را انواع بسیار است بهتر از همه بهرمانی است. (خواجه نصیرالدین طوسی) ، کندر هندی را نیز گویند. (برهان). و رجوع به بهروج و بهروز شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد شهرستان تربت حیدریه، سکنۀ آن 60 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قهرمان
تصویر قهرمان
پهلوان و دلاور، قوت و زور و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرمانی
تصویر بهرمانی
پارسی تازی شده بهرمان یا کند سرخ (یا کند یاقوت) نوعی یاقوت سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهرمان
تصویر قهرمان
((قَ رَ))
پهلوان، دلاور، رییس، سالار
فرهنگ فارسی معین