- قنفع
- موش خاردار از جانوران در لاتینی، کوته بالا قنقع
معنی قنفع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نافع تر و با فایده تر، سزاوارتر، سودمند تر، پرسودتر
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی
تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز
تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز
خواستن و سؤال کردن، راضی بودن به قسمت خود
پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، روسری
کسی که به آنچه قسمت و بهره اش شده راضی و خشنود باشد، قناعت کننده، قانع
خارپشت خار انداز تشی (گویش شهریاری) از جانوران خارپشت، جمع قنافذ: که خنوسش چون خنوس قنفذست چون سرقنفذ ورا آمد شدست. یا قنفذ جبلی. تشی را گویند که به نام خار پشت جبلی و دلدل نیز موسوم است
کسخان (دیوث)
روسری، رخپوشه، زینه جنگ افزار پارچه ای که زنان سر خود را پوشانند روسری، جمع اقناع اقنعه
خوارمندی نماینده در سئوال، بسنده کار
قانع بنگرید به قانع قناعه بنگرید به قناعه و آز، خاکبوسی درخواست خاکسارانه قانع
نافع تر، سودمندتر
سود، بهره
قناعه بنگرید به قناعه قانع بنگرید به قانع زینه جنگ افزار، سبد از شاخ و برگ کویک، ریگتوده
سپرچوبین کشش دست وپای، تنگی ورنج
منفعت، حاصل، پیداوار، بهره، ثمر
فایده، سود، بهره
نفع خالص: در علم اقتصاد سود ویژه
نفع غیر خالص: در علم اقتصاد سود نا ویژه
نفع خالص: در علم اقتصاد سود ویژه
نفع غیر خالص: در علم اقتصاد سود نا ویژه