جدول جو
جدول جو

معنی قناع

قناع((قِ))
پارچه ای که بدان زنان سر خود را پوشانند، روسری
تصویری از قناع
تصویر قناع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قناع

قناع

قناع
روسری، رخپوشه، زینه جنگ افزار پارچه ای که زنان سر خود را پوشانند روسری، جمع اقناع اقنعه
فرهنگ لغت هوشیار

قناع

قناع
پرده و پوشش که بر بالای مقنعه پوشند. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزی که زن سر خود را بوسیلۀ آن پوشد و آن وسیعتر است از مقنع و مقنعه. (اقرب الموارد) :
چو یوسف بر آیم بتخت قناعت
درآویزم از چهره زرین قناعی.
خاقانی.
، طبق از برگ خرما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). که در آن طعام گذارند. ج، اقناع و اقنعه. (اقرب الموارد) ، پردۀ دل، سلاح و ساز. ج، قُنُع. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا