مایل گردیدن شتر بسوی خوابگاه و پیش اهل خود آمدن، از چراگاه ترش گیاه بسوی شیرین گیاه آمدن، به بلندی برآمدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بلند شدن پستان گوسفند و نبودن تصوب در آن. (منتهی الارب) ، سؤال و تذلل کردن. (از اقرب الموارد) ، خواستن و خوارمندی و نیاز نمودن در سؤال، خورسند بودن بدانچه قسمت باشد. و این ازلغات اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
مایل گردیدن شتر بسوی خوابگاه و پیش اهل خود آمدن، از چراگاه ترش گیاه بسوی شیرین گیاه آمدن، به بلندی برآمدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بلند شدن پستان گوسفند و نبودن تصوب در آن. (منتهی الارب) ، سؤال و تذلل کردن. (از اقرب الموارد) ، خواستن و خوارمندی و نیاز نمودن در سؤال، خورسند بودن بدانچه قسمت باشد. و این ازلغات اضداد است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکر بن کلاب. (منتهی الارب). آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکر که برای آن به جنگ و خونریزی دست زدند. و ابن خنجر جعفری در این باره اشعاری دارد. ابوبکر همدانی گوید: قنیع آبی است از بنی قریط. رجوع به معجم البلدان شود
آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکر بن کلاب. (منتهی الارب). آبی است میان بنی جعفر و بنی ابی بکر که برای آن به جنگ و خونریزی دست زدند. و ابن خنجر جعفری در این باره اشعاری دارد. ابوبکر همدانی گوید: قنیع آبی است از بنی قریط. رجوع به معجم البلدان شود
جمع قنعه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سلاح و ساز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). ج، اقناع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و جمع الجمع آن قنعان. (منتهی الارب) ، طبق از برگ خرما که در آن طعام نهند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و به این معنی بضم قاف نیز آمده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، اصل و بن چیزی. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کرنای و بوق. (منتهی الارب) (آنندراج). و این مصحف قبع وقثع نیست بلکه اینها سه کلمه اند. (منتهی الارب)
جمع قِنعَه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سلاح و ساز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). ج، اقناع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و جمع الجمع آن قِنعان. (منتهی الارب) ، طبق از برگ خرما که در آن طعام نهند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و به این معنی بضم قاف نیز آمده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، اصل و بن چیزی. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، کرنای و بوق. (منتهی الارب) (آنندراج). و این مصحف قُبع وقُثُع نیست بلکه اینها سه کلمه اند. (منتهی الارب)
پرده و پوشش که بر بالای مقنعه پوشند. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزی که زن سر خود را بوسیلۀ آن پوشد و آن وسیعتر است از مقنع و مقنعه. (اقرب الموارد) : چو یوسف بر آیم بتخت قناعت درآویزم از چهره زرین قناعی. خاقانی. ، طبق از برگ خرما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). که در آن طعام گذارند. ج، اقناع و اقنعه. (اقرب الموارد) ، پردۀ دل، سلاح و ساز. ج، قنع. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
پرده و پوشش که بر بالای مقنعه پوشند. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزی که زن سر خود را بوسیلۀ آن پوشد و آن وسیعتر است از مقنع و مقنعه. (اقرب الموارد) : چو یوسف بر آیم بتخت قناعت درآویزم از چهره زرین قناعی. خاقانی. ، طبق از برگ خرما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). که در آن طعام گذارند. ج، اقناع و اقنعه. (اقرب الموارد) ، پردۀ دل، سلاح و ساز. ج، قُنُع. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)