سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، ویدستر، هزد، سمور آبی، بیدست، سگ لاب، بادستر، بیدستر، سقلاب
سَگِ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گِرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پَهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جندِ بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، ویدَستَر، هَزَد، سَمورِ آبی، بیدَست، سَگ لاب، بادَستَر، بیدَستَر، سَقلاب
نسبت است به قند. آنچه از قند ساخته باشند چون بادام قندی و پستۀ قندی. (آنندراج) (لباب الانساب) : پستۀ قندی اگر جوئی شکرخندش ببین خواهی ار بادام قندی در شکرخوابش نگر. محمد سعید اشرف (از آنندراج)
نسبت است به قند. آنچه از قند ساخته باشند چون بادام قندی و پستۀ قندی. (آنندراج) (لباب الانساب) : پستۀ قندی اگر جوئی شکرخندش ببین خواهی ار بادام قندی در شکرخوابش نگر. محمد سعید اشرف (از آنندراج)
ابواسامه جد عمرو بن حمادبن طلحه از راویان است. (از لباب الانساب). روات در دنیای حدیث شناسی اسلامی به کسانی گفته می شود که احادیث را از دیگران می شنوند، حفظ می کنند و به نسل های بعدی انتقال می دهند. این افراد در فرآیند گردآوری و انتشار حدیث، نقش مؤثری دارند. به ویژه در دوره های بعد از پیامبر اسلام (ص)، روات با دقت خود، موجب حفظ سنت نبوی در برابر تحریف ها و تغییرات شدند.
ابواسامه جد عمرو بن حمادبن طلحه از راویان است. (از لباب الانساب). روات در دنیای حدیث شناسی اسلامی به کسانی گفته می شود که احادیث را از دیگران می شنوند، حفظ می کنند و به نسل های بعدی انتقال می دهند. این افراد در فرآیند گردآوری و انتشار حدیث، نقش مؤثری دارند. به ویژه در دوره های بعد از پیامبر اسلام (ص)، روات با دقت خود، موجب حفظ سنت نبوی در برابر تحریف ها و تغییرات شدند.
قند. (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اسپرک. (منتهی الارب) (آنندراج). الورس الجید. (اقرب الموارد) ، می انگوری یا شیرۀ انگور که در آن هرگونه بوی افزار اندازند و بپزند و حل نمایند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). خمری است یا عصاره ای است که طبخ نموده و در آن افاویه طیبه داخل کرده مانند ورس و عنبر و کافور و مشک و بمعنی خلوق نیز آمده. (فهرست مخزن الادویه) ، عنبر، کافور، مشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، خوشبوی است که بزعفران ترکیب دهند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، حال مرد نیک باشد یا بد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قندد. رجوع به قندد شود
قند. (فهرست مخزن الادویه) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کَند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اسپرک. (منتهی الارب) (آنندراج). الورس الجید. (اقرب الموارد) ، می انگوری یا شیرۀ انگور که در آن هرگونه بوی افزار اندازند و بپزند و حل نمایند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج). خمری است یا عصاره ای است که طبخ نموده و در آن افاویه طیبه داخل کرده مانند ورس و عنبر و کافور و مشک و بمعنی خلوق نیز آمده. (فهرست مخزن الادویه) ، عنبر، کافور، مشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، خوشبوی است که بزعفران ترکیب دهند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، حال مرد نیک باشد یا بد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قندد. رجوع به قندد شود
عبدالملک بن محمد بن عبدالله بن بشران اموی قرشی واعظ مکنی به ابوالقسم. از محدثان است. وی از احمد بن سلمان نجاد و دعلج بن احمد و جز آنان روایت کند و از او ابوبکر خطیب و ابوبکر احمد بن حسین بیهقی روایت دارند. در شوال سال 339 ق. متولد شد و در ربیعالاخر سال 430 ق. در گذشت. مردی ثقه و ثبت بود. (از لباب الانساب)
عبدالملک بن محمد بن عبدالله بن بشران اموی قرشی واعظ مکنی به ابوالقسم. از محدثان است. وی از احمد بن سلمان نجاد و دعلج بن احمد و جز آنان روایت کند و از او ابوبکر خطیب و ابوبکر احمد بن حسین بیهقی روایت دارند. در شوال سال 339 ق. متولد شد و در ربیعالاخر سال 430 ق. در گذشت. مردی ثقه و ثبت بود. (از لباب الانساب)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 30هزارگزی شمال بیرجند، موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، واقع در 30هزارگزی شمال بیرجند، موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ستور بزرگ سر و درازپا یا درازسر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد از قاموس و لسان). بزرگ سر از شتر و دیگرستور. (ناظم الاطباء). قنادل. قندویل. (اقرب الموارد). قندل. (منتهی الارب). رجوع به این کلمات شود
ستور بزرگ سر و درازپا یا درازسر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد از قاموس و لسان). بزرگ سر از شتر و دیگرستور. (ناظم الاطباء). قنادل. قندویل. (اقرب الموارد). قُنَدِل. (منتهی الارب). رجوع به این کلمات شود
دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 3هزارگزی شمال شوسۀ نظامی تربت جام به جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 208 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پایین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری تربت جام و 3هزارگزی شمال شوسۀ نظامی تربت جام به جنت آباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 208 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
چراغ کم فروغی که عیاران دارند. (آنندراج) (بهار عجم) : بزودی قندک عیاری برافروزند که در این سردابه بوی نفسی و نشان کسی هست. (ظهیرای تفرشی) ، قسمی سیب کوچک و نرم و سپید و معطر و پیش رس. (یادداشت مؤلف)
چراغ کم فروغی که عیاران دارند. (آنندراج) (بهار عجم) : بزودی قندک عیاری برافروزند که در این سردابه بوی نفسی و نشان کسی هست. (ظهیرای تفرشی) ، قسمی سیب کوچک و نرم و سپید و معطر و پیش رس. (یادداشت مؤلف)
رجل قعدد، مرد قریب پدران به جانب جد اکبر. (منتهی الارب). القریب الاّباء من الجد الاعلی. (اقرب الموارد) ، بعید پدران به جانب جد اکبر. از لغات اضداد است. (منتهی الارب). البعیدالآباء منه (ضد). (اقرب الموارد) ، مرد بددل ناکس بازایستاده از مکارم اخلاق خوار و حقیر. (منتهی الارب). الجبان اللئیم القاعد عن المکارم. (اقرب الموارد) ، گمنام. (منتهی الارب). الخامل. (اقرب الموارد)
رجل قعدد، مرد قریب پدران به جانب جد اکبر. (منتهی الارب). القریب الاَّباء من الجد الاعلی. (اقرب الموارد) ، بعید پدران به جانب جد اکبر. از لغات اضداد است. (منتهی الارب). البعیدالآباء منه (ضد). (اقرب الموارد) ، مرد بددل ناکس بازایستاده از مکارم اخلاق خوار و حقیر. (منتهی الارب). الجبان اللئیم القاعد عن المکارم. (اقرب الموارد) ، گمنام. (منتهی الارب). الخامل. (اقرب الموارد)