بدغذا، بداخلاق، مرد کوتاه بالا و گویند مرد بزرگ سر کوچک اندام لاغر. ج، قندأوون. (اقرب الموارد) ، کوتاه گردن سخت سر یا سبک سر، سخت. و بیشتر شتربدان موصوف شود. گویند: جمل قندأو، ای صلب، سریع: جمل قنداء، ای سریع. (اقرب الموارد)
بدغذا، بداخلاق، مرد کوتاه بالا و گویند مرد بزرگ سر کوچک اندام لاغر. ج، قندأوون. (اقرب الموارد) ، کوتاه گردن سخت سر یا سبک سر، سخت. و بیشتر شتربدان موصوف شود. گویند: جمل قندأو، ای صلب، سریع: جمل قنداء، ای سریع. (اقرب الموارد)
چوبی باشد یا نال به تفنگ وصل کنند و مثل دسته بود برای تفنگ و بدین معنی غالباًمعرب کنده است. (آنندراج). چوبی را گویند که بطریق ناوچه تراشیده میل تفنگ را در آن گذارند. (سنگلاخ). - قنداق تراش، آنکه قنداق تفنگ تراشد. - قنداق ساز، سازندۀ قنداق تفنگ. - قنداق سازی، عمل ساختن قنداق تفنگ. - ، دکان قنداق ساز. ، جامه ای که طفل نوزاد را در آن پیچند و بعضی گویند که طفل را در گهواره بدان بندند، و بعضی غندق خوانند و ظاهراً ترکی است. (آنندراج). بمعنی قماط باشد که اطفال نوزاییده را بر آن پیچند. (سنگلاخ). - امثال: دست از قنداق درآوردن، کنایه از اینکه حقیر وکوچکی نسبت به مقامی عالی و بزرگ مقاومت نشان دهد
چوبی باشد یا نال به تفنگ وصل کنند و مثل دسته بود برای تفنگ و بدین معنی غالباًمعرب کنده است. (آنندراج). چوبی را گویند که بطریق ناوچه تراشیده میل تفنگ را در آن گذارند. (سنگلاخ). - قنداق تراش، آنکه قنداق تفنگ تراشد. - قنداق ساز، سازندۀ قنداق تفنگ. - قنداق سازی، عمل ساختن قنداق تفنگ. - ، دکان قنداق ساز. ، جامه ای که طفل نوزاد را در آن پیچند و بعضی گویند که طفل را در گهواره بدان بندند، و بعضی غندق خوانند و ظاهراً ترکی است. (آنندراج). بمعنی قماط باشد که اطفال نوزاییده را بر آن پیچند. (سنگلاخ). - امثال: دست از قنداق درآوردن، کنایه از اینکه حقیر وکوچکی نسبت به مقامی عالی و بزرگ مقاومت نشان دهد
تره تیزک باشد و آن سبزیی است خوردنی و آن رااهل سیستان تره میره و عربان جرجیر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج) (از هفت قلزم) (از انجمن آرا). تره تیزک باشد و آن را کیکیز بزای معجمه و مهمله نیز گویندو اهل سیستان تره میره خوانند و بعربی جرجیر خوانند. (فرهنگ سروری). گیاهی خوردنی که جرجیر و تره تیزک نیز گویند. (ناظم الاطباء). جرجیر بری. جرجیر دشتی. ایهقان. نهق. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ایهقان شود
تره تیزک باشد و آن سبزیی است خوردنی و آن رااهل سیستان تره میره و عربان جرجیر خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج) (از هفت قلزم) (از انجمن آرا). تره تیزک باشد و آن را کیکیز بزای معجمه و مهمله نیز گویندو اهل سیستان تره میره خوانند و بعربی جرجیر خوانند. (فرهنگ سروری). گیاهی خوردنی که جرجیر و تره تیزک نیز گویند. (ناظم الاطباء). جرجیر بری. جرجیر دشتی. ایهقان. نهق. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ایهقان شود
بداخلاق و بدغذا، سبک و خفیف، ناقۀ قنداءوه، بمعنی سریعه و جریئه، رجل قندأوه و سندأوه، بمعنی خفیف، قدوم قندأوه، تیشۀ تیز و گویند این فندأوه بافاء است. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
بداخلاق و بدغذا، سبک و خفیف، ناقۀ قِنْدَاءْوَه، بمعنی سریعه و جریئه، رجل قندأوه و سندأوه، بمعنی خفیف، قدوم قندأوه، تیشۀ تیز و گویند این فندأوه بافاء است. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ قبل شود
دهی است از حومه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 14هزارگزی جنوب اسکو و 15هزارگزی شوسۀ تبریز به اسکو. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 326 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از حومه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 14هزارگزی جنوب اسکو و 15هزارگزی شوسۀ تبریز به اسکو. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 326 تن است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
پارچه ای است که طفل نوازد را بواسطۀ آن پوشانند تا بدن نازک و لطیف او را محافظت نماید و در مشرق زمین اکنون هم معمول است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به قنداق شود
پارچه ای است که طفل نوازد را بواسطۀ آن پوشانند تا بدن نازک و لطیف او را محافظت نماید و در مشرق زمین اکنون هم معمول است. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به قنداق شود
ترکی پابنده پاوند وروند (گویش گیلکی)، دسته دسته تفنگ پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند: بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند، قسمت چوبی ته تفنگ
ترکی پابنده پاوند وروند (گویش گیلکی)، دسته دسته تفنگ پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند: بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند، قسمت چوبی ته تفنگ