جدول جو
جدول جو

معنی قنبلی - جستجوی لغت در جدول جو

قنبلی
(قُمْ بُ)
نسبت است به قنبل، و آن نام اجدادی است. (لباب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قنبل شود
لغت نامه دهخدا
قنبلی
(قُمْ بُ)
احمد بن عبدالله بن قنبل مکنی به ابوسعد. از محدثان است. وی از امام محمد بن ادریس شافعی روایت کند و از او ابوالولیدبن ابوالجارود روایت دارد. (از لباب الانساب). محدّث در اصطلاح علم حدیث، به شخصی گفته می شود که احادیث پیامبر اسلام (ص) را روایت، حفظ، بررسی و نقل می کند. این فرد معمولاً با دقت فراوان، سلسله اسناد را بررسی می کند تا از صحت روایت اطمینان حاصل شود. محدثان نقش بسیار مهمی در ثبت و حفظ سنت نبوی ایفا کرده اند و بدون تلاش های آنان، منابع اصلی دین اسلام دچار تحریف می شد.
لغت نامه دهخدا
قنبلی
(قُمْ بُ)
در تداول، مدور. گرد: گرد و قنبلی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منبلی
تصویر منبلی
بی اعتقادی، برای مثال بدرگی و منبلی و حرص و آز / چون کنی پنهان به شید ای مکرساز (مولوی - ۳۶۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
تنبل بودن، بیکارگی و تن پروری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنبلی
تصویر حنبلی
یکی از چهار مذهب اهل سنت که اساس آن اجتناب از قیاس، تاویل و بدعت است، این مذهب با استیلای طایفۀ وهابی به صورتی تازه در حجاز رواج یافت، هر یک از پیروان این مذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حنبلی
تصویر حنبلی
منسوب بفرقه حنبلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
کیفیت و عمل تنبل. تن پروری بیکارگی کاهلی، اهمال مسامحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قندلی
تصویر قندلی
بلوت اسپی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
هندی تازی گشته از کامپیلاسرخ خاکه از گیاهان گیاهی است از تیره فرفیون که گونه های مختلفش بشکل درختچه می باشد ولی گاهی نمو جالبی کرده و بشکل درخت در می آید و یا ارتفاع 10 متر نیز می رسد این گیاه بومی گرم زمین خصوصا عربستان حبشه هندوسراندیب می باشد، برگهایش کامل و دارای گوشوارک و بیضوی و خشن و بی کرک است. گلهایش دوپایه و پوشیده از کرکهای نازک و دارای نهنج محدب است. گل نرش دارای تعداد زیادی پرچم و گل ماده شامل 3 برچه است. میوه اش به بزرگی نخود و پوشید از غبار قرمز رنگ (تارهای غده یی کوچک میکروسکوپی) است. قسمت مورد استفاده این درخت بشره کپسولهای میوه آن است که شامل تارهای غده یی کرک مانند است و بدین جهت برای به دست آوردن آن میوه رسیده گیاه را به صورت قطعاتی در آورده خشک می کنند و سپس آنها را در سبدی قرار داده برروی یکدیگر مالش می دهند. بر اثر این عمل غباری از اصطکاک میوه ها بر یکدیگر حاصل می گردد که از سوراخهای سبد بر روی پارچه ای که در زیر آن قرار دارد جمع آوری می شود. این گرد حاصل برنگ قرمز یا آجری یا قرمز تیره است. این گرد خاصیت اشتغال شدید دارد و اگر در آب ریخته شود بر سطح آن قرار می گیرد و بر اثر حرارت بوی معطر از آن استشمام می شود. گرد حاصل شامل مقادیر زیادی صمغ (80 درصد) و ماده ای به نام روتلرین یا کامالین یا مالوکسین است. این گرد بهترین داروی نافع کرم کدو و مخصوصا بوتریوسفال است. مقدار زیاد آن دارای اثر مسهل شدید است ولی با تهوع و قی همراه می باشد، پس از مصرف این گرد به منظور رفع کرم کدو خوردن مسهل ضروری نیست. مصرف این گرد بمقدار 6 تا 2 گرم برای اشخاص بالغ و نیم تا 2 گرم برای اطفال 5 تا 10 ساله است قنبلیله ورس کمله کامالا ملوتوس کنبیلا کنبیله قنبیله. توضیح در طب قدیم چون منحصرا گرد این گیاه که زرد رنگ است و گرد و خاک را دارد در تداوی مصرف می شده عامه مردم خیال می کرده اند که نوعی خاک است، گرد (پودر) گیاه قنبیل
فرهنگ لغت هوشیار
گروه مردم، گله اسپ تله که برای مرغ آشیانه باف (ابو براقش) نهند، نارنجک، گروهه توف گروه مردم، رمه اسبان، جمع قنابل. گلوله (سلاح آتشین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمبلی
تصویر قمبلی
نادرست نویسی غمبلی غنبلی گرد و برآمده (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منبلی
تصویر منبلی
کاهلی بیکاری. بی اعتقادی انکار: (بدرگی و منبلی و حرص و آز چون کنی پنهان به شید ای مکر ساز،) (مثنوی. نیک. 39: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنبلی
تصویر حنبلی
((حَ بَ یّ))
منسوب به فرقه حنبلیه از فرق مهم اهل سنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنبله
تصویر قنبله
((قَ بَ لَ یا لِ))
گلوله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
Laziness, Idleness, Indolence, Slothfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
oisiveté, indolence, paresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
uvivu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ความเกียจคร้าน , ความเกียจคร้าน , ความขี้เกียจ , ความเกียจคร้าน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
tembellik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
게으름 , 나태함 , 나태함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
怠惰
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
עַצְלוּת , עַצְלוּת , עצלנות , עַצלָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
आलस्य , आलस्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
kemalasan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
Müßiggang, Trägheit, Faulheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
luiheid, traagheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ociosidad, indolencia, pereza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ozio, indolenza, pigrizia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
ociosidade, indolência, preguiça
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
懒惰
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
bezczynność, lenistwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
лінь , лінь
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
праздность , леность , лень , ленивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنبلی
تصویر تنبلی
আলস্য , আলস্য , অলসতা
دیکشنری فارسی به بنگالی