جدول جو
جدول جو

معنی قنبرشاه - جستجوی لغت در جدول جو

قنبرشاه
(قَمْ بَ عَ)
دهی جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد شهرستان قزوین، واقع در 30هزارگزی جنوب خاوری ضیأآباد و 12هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 181 تن است. آب آن از رود خانه خررود و محصول آن غلات و کشمش و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قنبره
تصویر قنبره
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر
چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبرگاه
تصویر قبرگاه
جای قبر، قبرستان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ بَ)
جلال الدین اکبرشاه هندی پور همایونشاه از 963 هجری قمری تا 1014 هجری قمری در هندوستان سلطنت کرد. (ناظم الاطباء). پادشاه هندوستان متولد سال 949 متوفای 1014 سلطنت 964 تا 1014 از سلسلۀ تیموریان هند. وی کشور خود را بیاری وزیر خویش ابوالفضل منظم کرد و توسعه بخشید و جلوس او مبدء ’تاریخ اکبری’ بشمار می رود. (از فرهنگ فارسی معین). نوۀ بابر از نسل تیمور و پسر همایونشاه بود و در چهارده سالگی به سلطنت هند رسید و لیاقت و درایت بیکران از خود نشان داد و ممالک گجرات، بنگاله، کشمیر و سند را بتصرف درآورد و سلطنت بزرگی تشکیل داد و شهرها و آبادیهای بیشماری بنیان نهاد. به زبان فارسی دلبستگی ویژه ای داشت و دستور داد همه کتابهای دینی و ادبی قدیم هند را به پارسی برگردانند. ابوالفضل صدر اعظم وی کتاب اکبرنامه را در شرح حال و خدمات وی تألیف کرد و به دستور او کتاب مکملی به نام ’آئین اکبری’ در اوضاع جغرافیایی هند نگارش یافت. آرامگاه با شکوه وی در قریۀ سکندره واقع در جوار اگره است که بوسیلۀ پسرش سلیم شاه جهانگیر برپا شده است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام درویشی است که به احمدخان ابدالی وعده سلطنت داد و وعده او به حقیقت پیوست. در سفر اخیر نادرشاه به خراسان، در یک منزلی خبوشان، درویش، احمدخان را دید و بی اندیشه ای از سطوت نادری به او گفت که در ناصیه و جبهۀتو آثار پادشاهی به نظر میرسد، یک توپ کرباس بده تابرای تو خیمه ای چند با سراپرده دوخته و وردی بخوانم که در این زودی سریرآرای تخت سلطنت گردی. (مجمل التواریخ گلستانه ص 59). پس از اخبار این درویش بفاصله چند روز نادر کشته شد و لشکر افغان در حال مراجعت به قندهار احمدخان ابدالی را به پادشاهی برگزیدند و از آن روز وی احمدشاه درانی خوانده شد. این حکایت با اندک اختلاف در تاریخ احمدشاه درانی و تاریخ سلطانی مذکور است و نام درویش را صابرشاه و از مردم لاهور نوشته اند. (حاشیۀ مدرس رضوی بر مجمل التواریخ ص 300)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
محل قبرستان. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. سکنه آن 130 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قِ بِرْ را)
سر نره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُمْ بُ رَ)
پر زاید راست که بر سر ماکیان و جز آن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به قنبرانیه شود
لغتی است در قبره. (منتهی الارب). ابوالملیح. چکاوک. رجوع به قبره و قبر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قبرگاه
تصویر قبرگاه
قبرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطبراه
تصویر قطبراه
میخراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنبره
تصویر قنبره
چکاوک، کاکل قبره چکاوک، جمع قنابر
فرهنگ لغت هوشیار