- قنادید
- روش راه
معنی قنادید - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به گونه رمن پراکندگان
قندیل ها، مشعلهایی که از سقف آویزان می کنند، چراغ آویز ها، جمع واژۀ قندیل
مهتران و بزرگان، اشراف
جمع قندیل
مهتران، بزرگان
پختن شیرینی، شیرینی پزی، فروختن شیرینی، شیرینی فروشی، مغازه ای که در آن شیرینی، خشکبار، شکلات و مانند آن به فروش می رسد
غند سازی غندگر ی، شیرینی فروش
نادیده ناپدید
شیرینی پزی، دکان قناد، دکان شیرینی فروشی
صلاحدید
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آناهیتا، الهه آب، ازبین برنده ناپاکی و پلیدی، نام ایزد آب که در اوستا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا و بلند بالا توصیف شده است
عبارت و امضائی که نوشته را دارای اعتبار کند، ویزا
ناهید و ستاره زهره
جمع انشوده، سرودها جمع انشوده اشعاری که در محفلی برای یکدیگر بخوانند سرودها
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ناهید، ونوس، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
زندیق ها، کافران، جمع واژۀ زندیق
اشعاری که در محافل برای یکدیگر می خواندند
نوعی پارچۀ ابریشمی ساده که بیشتر به رنگ سرخ است
عنقودها، خوشه های انگور، خوشه ها، جمع واژۀ عنقود
دیده نشده، آنچه به چشم دیده نشده، کسی که چیزی را ندیده، برای مثال تو چه دانی قدر آب دیدگان / عاشق نانی تو چون نادیدگان (مولوی - ۱۰۲) ، کنایه از بخیل، خسیس، ممسک
جمع صندوق، تبنگوها گنجه ها جمع صندوق جعبه ها
مرد بزرگ مهتر سرور، دلاور، سرمای شدید، جمع صنادید
شنومن شنایش نیایش ستایش، بند گی
جمع عنقاد عنقود، خوشه ها خوشه های انگور
جمع فندق، کاروانسراها، مسافرخانه ها
شتر گون خوار
ریزه گوسپندان
پارسی است غناویز پارچه ساده ابریشمی که بیشترسرخ است قسمی پارچه ساده ابریشمین (غالبا سرخ رنگ)
جمع قنطار، بنگرید به قنطار جمع قنطار
اسپانیایی تازی گشته از گیاهان
نامعلوم، مبهم و غیر واضح، نامعین
مخفی، نامرئی، غیربارز
ندیدن