جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قنادیل

قنادیل

قنادیل
قندیل ها، مشعلهایی که از سقف آویزان می کنند، چراغ آویز ها، جمعِ واژۀ قندیل
قنادیل
فرهنگ فارسی عمید

قنادیل

قنادیل
جَمعِ واژۀ قندیل. (آنندراج). رجوع به قندیل شود.
- قنادیل چرخ، کنایه از ستارگان باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

تنادیل

تنادیل
گروهی از پارسیان قدیم که خلاف احکام و قرارداد شریعت آزر هوشنگ یعنی مه آباد پیغمبر عجم کردندی و آنان را ارباب شریعت آزر هوشنگ، اهرمن و دیو و گمراه خواندندی و ملامت کردندی و گروهی که متابعت احکام کتاب پیمان فرهنگ آزر هوشنگ می کردند بضد این طایفه آنان را فرشته و سروش و سپاهی و به دین و سهی کیش و زنادیل می نامیده اند و این دو لغت در فرهنگها نیست. از دبستان نقل شده است. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ظاهراً از برساخته های فرقۀ آذر کیوان است
لغت نامه دهخدا

قنادید

قنادید
جَمعِ واژۀ قِندید. (اقرب الموارد). روش و راه. (منتهی الارب) (آنندراج). جاء بالامر علی قنادیده، ای وجهه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

منادیل

منادیل
جَمعِ واژۀ مندیل. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مندیل شود
لغت نامه دهخدا

قندیل

قندیل
مشعلی که از سقف آویزان می کنند، چراغ آویز
قندیل چرخ: کنایه از خورشید و ماه
قندیل
فرهنگ فارسی عمید

قنادی

قنادی
پختن شیرینی، شیرینی پزی، فروختن شیرینی، شیرینی فروشی، مغازه ای که در آن شیرینی، خشکبار، شکلات و مانند آن به فروش می رسد
قنادی
فرهنگ فارسی عمید