زعفران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، جساد
زَعفَران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، جِساد
یک قرص. کلیچه، گردۀ آفتاب. (منتهی الارب). و رجوع به قرص شود: گرچه محور سپرد قرصۀ خور قرص خور بین که به محور سپرند. خاقانی. حربا منم تو قرصۀ شمسی روا بود گر قرص شمس نور به حربا برافکند. خاقانی. قرصۀ خورشید که صابون توست شوخ کن جامۀ پرخون توست. نظامی
یک قرص. کلیچه، گردۀ آفتاب. (منتهی الارب). و رجوع به قرص شود: گرچه محور سپرَد قرصۀ خور قرص خور بین که به محور سپرند. خاقانی. حربا منم تو قرصۀ شمسی روا بود گر قرص شمس نور به حربا برافکند. خاقانی. قرصۀ خورشید که صابون توست شوخ کن جامۀ پرخون توست. نظامی
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، سکنۀ آن 140 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا و قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار، سکنۀ آن 140 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا و قالیچه، گلیم و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
شهر کوچکی است در اسپانیا که هنوز دارای خصوصیات شهرهای عربی است. اطراف آن باغهای پرتقال و نخلستانها است. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 115 و رجوع به اسپانیا و اسپانی شود
شهر کوچکی است در اسپانیا که هنوز دارای خصوصیات شهرهای عربی است. اطراف آن باغهای پرتقال و نخلستانها است. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 115 و رجوع به اسپانیا و اسپانی شود
یک مشت از خرما و جز آن برهم چسفیده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). پارۀ خرما. (مهذب الاسماء) ، شکوفۀ گیاه که در آن دانه باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
یک مشت از خرما و جز آن برهم چسفیده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). پارۀ خرما. (مهذب الاسماء) ، شکوفۀ گیاه که در آن دانه باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
گرده قرص گرده: قرصه ای نان، قرص جرم (خورشید و ماه و غیره) : ز آتش لاله شمال سوخت سحر گه بخور قرصه خورشید را لخلخه کرد از بخار (عمادی. گنج شخن 311: 1) یا قرصه زر. آفتاب
گرده قرص گرده: قرصه ای نان، قرص جرم (خورشید و ماه و غیره) : ز آتش لاله شمال سوخت سحر گه بخور قرصه خورشید را لخلخه کرد از بخار (عمادی. گنج شخن 311: 1) یا قرصه زر. آفتاب