جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دقمصه

اقمصه

اقمصه
جَمعِ واژۀ قمیص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پیراهن ها. رجوع به قمیص شود
لغت نامه دهخدا

دعمصه

دعمصه
دعموصناک گردیدن آب. (از منتهی الارب). بسیار شدن دعموص و کفچلیزک در آب. (از اقرب الموارد). و رجوع به دعموص شود
لغت نامه دهخدا

دقمسه

دقمسه
مخمصه و دردسر و ناراحتی. ظاهراً تحریفی است از مخمصه. دخمصه. (فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا

دغمصه

دغمصه
فربهی و کثرت گوشت، و صغانی آنرا دغفصه ضبط کرده و شاید تصحیفی از آن باشد. (از ذیل اقرب الموارد از تاج)
لغت نامه دهخدا

درمصه

درمصه
تذلل و خواری کردن. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا

دلمصه

دلمصه
برق انداختن و رخشان کردن متاع را. گویند: دلمص متاعه، یعنی آنرا برق انداخت. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا