جدول جو
جدول جو

معنی قمحه

قمحه
زعفران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، جساد
تصویری از قمحه
تصویر قمحه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قمحه

قمحه

قمحه
زعفران، سپیچه که بر شراب افتد، ورس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قمحان شود، مقدار یک دهان از پِست وجز آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). یک کف از داروها که در آب کنند و فرق آن با سفوف آن است که سفوف داروی بی آب و خشک باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

قمحه

قمحه
حبه قمح. (از اقرب الموارد) ، دوایی است که آن را قصب الزریره خوانند. (برهان) (آنندراج). رجوع به قصب الزریره شود، مهذب الاسماء قمحه را بمعنی آنچه با دهن پرکنند ای بتکن، آورد، و برهان بتکن را سرباز زدن و میل به طعام نکردن معنی کند و این دو با هم سازگار نیستند
لغت نامه دهخدا

قحمه

قحمه
سخت دشوار، نابودی، خشکسال، کار بی اندیشه بی باک دنبال درد سر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار

قرحه

قرحه
زخم چرکین ریش آغاززمستان، مهتر بزرگ یاران یک قرح زخم ریش، آبله
قرحه
فرهنگ لغت هوشیار