- قمره
- قمارخانه، محلی که در آن قمار بازی می کنند
معنی قمره - جستجوی لغت در جدول جو
- قمره
- سبز روشن از رنگ ها مونث قمر شب مهتابی، شترسیراب
- قمره ((قَ رَ یا رِ))
- قمارخانه، آخرین بازی نرد است که کسی بر سر خود یا یکی از اعضای خویش بسته باشد، دست خون
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بهره، دستاورد، سود، پی آمد، پسامد، فرجام
خشکاد
فرمان، فرماندهنده
مونث دمر: بی سود زن
فرمان، فرماینده
تراز
جماعت، دسته، جمعیت، گروه
نسل و فرزند، میوه
یک تکه آتش
باد سرخ از بیماری ها سرخ باده، سرخ سرک از پرندگان، سرخی، سرخاب غازه سرخی قرمزی، رنگ سرخ قرمز، نوعی آماس در بدن باد سرخ سرخ باد
پارسی تازی گشته خمره خاز مایه (خمیر مایه)، لرد می درد، گلغونه، بوی خوش خم کوچک خمچه
گندمگون بودن
تباهرفتاری
خمچه، خم کوچک، خمبره
ثمر، کنایه از نتیجه، حاصل
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود
قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
شدت، دشواری، سختی، محل فراهم آمدن و انبوهی چیزی
پرنده ای خاکی رنگ و کوچک تر از کبوتر با سر کوچک، گردن کشیده و نوک باریک، یاکریم، موسی کوتقی
زعفران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، جساد
محاسبه شده براساس گردش انتقالی ماه مثلاً سال قمری
همراه، رفیق، موافق، هم قدم، دو تن که با هم راه بروند، آنچه قابل حمل و جابه جایی است
آلت چینی یا شیشه ای که سیم برق یا تلفن را به آن می بندند
هر یک از قطعات پنج گانۀ وسیع و پیوستۀ خشکی های زمین مثلاً قارۀ آسیا، قارۀ اروپا، برّه
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
شیر بی مزه
اعمال مخصوصی که حاجیان در مکه بجا میاورند، یک نوع از اقسام حج را گویند
دشواری، شدت
کوه کوچک مستدیر، سنگ بزرگ، کوهک خرد جدا از کوهها، خشکی بزرگ در میان آب
قدرت در فارسی اژ زور توی چمک خود ز ازل ز عون تو دست مراست این چمک تروک (گویش مازندرانی) دسلات (گویش مهابادی)