جدول جو
جدول جو

معنی قمام - جستجوی لغت در جدول جو

قمام
(قَ بُ)
دهی است از دهستان کلیائی بخش کلیائی شهرستان کرمانشاهان، واقع در 16هزارگزی شمال سنقر و 15 هزارگزی راه فرعی سنقر به گردگانه. موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 340 تن است. آب آن از چشمه و گاورود و محصول آن غلات، حبوبات، توتون، قلمستان و شغل اهالی زراعت و قالیچه و جاجیم و پلاس بافی است. و در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
قمام
مورد اسپرم (آس بری) از گیاهان، جمع قمامه، آخال ها گروه ها مورد
تصویری از قمام
تصویر قمام
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قوام
تصویر قوام
آنکه یا آنچه چیزی به آن قایم باشد، پایه، ستون، نظام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمام
تصویر حمام
کبوتر، نام عمومی گروهی از پرندگان با سر کوچک، گردن کوتاه و پرهای انبوه که انوع اهلی آن برای نمایش و تفریح یا بردن نامه استفاده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذمام
تصویر ذمام
حق، حرمت، واجب، زینهار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمقام
تصویر قمقام
ویژگی شخص بزرگ و سخی، مهتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمام
تصویر حمام
محلی برای شستشوی بدن، گرمابه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از امام
تصویر امام
پیشوا، خصوصاً پیشوای مذهبی، پیش نماز، هر یک از دوازده پیشوای بزرگ که اول آنان علی بن ابی طالب و آخر آنان امام عصر می باشد، در تصوف پیر، شیخ
امام جماعت: پیش نماز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیام
تصویر قیام
برخاستن، ایستادن، به پا خاستن، جنبش، نهضت، در فقه ایستادن در نماز، کنایه از نماز
قیام کردن: برخاستن، به پا خاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضمام
تصویر ضمام
آنچه با آن چیزی را به چیز دیگر ضمیمه کنند، آنچه دو یا چند چیز را به یکدیگر پیوند دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قماط
تصویر قماط
قنداق، قسمت ته تفنگ که از چوب ساخته می شود، پارچه ای که کودک شیرخوار را در آن می بندند، قنداقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قماش
تصویر قماش
پارچۀ نخی، کنایه از نوع، جنس، رخت، متاع و اسباب خانه، خرده ریزه هایی که از روی زمین جمع می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمام
تصویر جمام
انسان یا جانوری که پس از خستگی، خورده و خفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
باردار نمودن گشن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
ابن ابی یزید کاتب عبدالله بن صالح بن علی و پسر اوصالح بود. رسائل مشهوری دارد عبدالملک او را با تبرگردن زد. رجوع به الوزراء و الکتاب ص 211، 212، 214و الفهرست ابن الندیم و عقد الفرید ج 2 ص 27 شود
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
بزرگترین کنیسۀ نصاری است در بیت المقدس، که زیبایی و عظمت آن در وصف نگنجد. این کنیسه در وسط شهر است و بارویی آن را فرا گرفته و در آن مقبره ای است که آن را قیامت خوانند و مسیحیان معتقدند که قیامت حضرت مسیح در آن بپا شده است و صحیح آن است که نام آن قمامه است نه قیامه زیراآن زباله دان مردم شهر و در خارج شهر بود و دست تبهکاران را در آن میبریدند و دزدان را در آن به دار می آویختند و چون مسیح را در این موضع بدار زدند آنجا رابزرگ شمردند و مقدس گردید و این در انجیل مذکور است. در این کنیسه تخته سنگی است که گمان برند شکافته شده و آدم از میان آن به پا خاسته است در گوشه ای از آن قندیلی است که پندارند نور در روز معینی از آسمان نازل میشود و آن را می افروزد... (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
گروه مردم، خاکروبه. ج، قمام. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ می ی)
آفتابه گر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تمام
تصویر تمام
همه آن، تمام شئیی تمام آن، درست و کافی و کامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمام
تصویر شمام
بسیار بو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمام
تصویر سمام
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
کبوتر، هر نوع مرغ طوقدار گرمابه، محل شستن سر و بدن گرمابه، محل شستن سر و بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امام
تصویر امام
پیشوا، پیشنماز، پیشرو روبرو، جلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمام
تصویر جمام
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
ریسمان، افسار لگام ، پیشوا رهبر گیاه بلند رشته ای که در جوف بینی شتر کنند و بروی مهار بندند، مهار عنان (شتر و اسب) جمع ازمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمام
تصویر رمام
استخوانهای پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذمام
تصویر ذمام
حق، واجب، حرمت، آبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمام
تصویر دمام
مالیدنی، ابر بی باران، سرخاب از آرایه ها، جمع دمیمه، زنان پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمامه
تصویر قمامه
آخال خاکروبه، گروه مردم نام شهربی دینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمام
تصویر ثمام
یز از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امام
تصویر امام
پیشوا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قوام
تصویر قوام
پایداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیام
تصویر قیام
خیرش، خیزش، شورش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمام
تصویر تمام
آزگار، همه، پایان، هماد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حمام
تصویر حمام
گرمابه
فرهنگ واژه فارسی سره