- قلوص
- برجستن، شور رفتن درکشیده شدن جامه پس از شستن، شوریدن دل دلشورگی، فراروش (کوچ)، ترنجیدن لب
معنی قلوص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نرم هموار، ناآرام، تابان
سرگی، سره گی، نابی، سارا
پاکی، صافی، سادگی
کلیه، هر یک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دنده ها قرار دارد و مواد زائد خون را به صورت ادرار دفع می کند، قلوه، گرده
خالص بودن، ساده و بی آلایش بودن، پاکی و سادگی
قلب ها، دل ها، میانها، وسط ها، جمع واژۀ قلب
لگام تنگ
بسیار، آب بالا آمده
کلیه، یکی از دو غده بزرگی که بر دو طرف پهلوی انسان و حیوان است و تولید ادرار می کند
جمع قلس، ریسمان های ستبر، ریسمان های کشتی
ترکی پیشتاز، راهدان راهنما، ابیشه (جاسوس)، پاسدار قلاوز بنگرید به قلاوز مقدمه لشکر، راهبر بلد دلیل راه: هر که در ره بی قلابدوزی رود هر دو روزه راه صد ساله شود. (مثنوی. چا. خاور 146)، مستحفظ اردو قراول: بی زحمت قلاوز خار ایدون کی دست می دهد گل گلزارش ک، جاسوس خبر گیر
جمع قلب
قلیا بنگرید به قلیا سبک، تیزرو پرتوان ستور
گوشدرد، گردن درد