معنی خلوص - فرهنگ فارسی عمید
معنی خلوص
خلوص
خالص بودن، ساده و بی آلایش بودن، پاکی و سادگی
تصویر خلوص
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خلوص
خلوص
خلوص
دهی است از دهستان حومه بخش بستک شهرستان لار. دارای 394 تن سکنه. آب آن از چاه و باران و محصول آن غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و از صنایع دستی عبابافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
خلوص
خلوص
ساده و بی آمیغ گردیدن، رسیدن و پیوستن به کسی. منه: خلص الیه خلوصاً، رهایی یافتن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). رجوع به خلاص شود، ویژه شدن. (میرسیدشریف جرجانی)
لغت نامه دهخدا
خلوص
خلوص
اخلاص، بی آلایشی، پاکی، تزکیه، سادگی، صداقت، صفا، صمیمیت، یکدلی، قدس متضاد: آمیزگی، اختلاط، بی آمیغی، بی غشی، ویژگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.