پیرامون در، چهارچوب در خانه، برای مثال در او افراشته درهای سیمین / جواهرها نشانده در بلندین (شاکر بخارایی - شاعران بی دیوان - ۴۸)، چوب بالای در، سردر خانه
پیرامون در، چهارچوب در خانه، برای مِثال در او افراشته درهای سیمین / جواهرها نشانده در بلندین (شاکر بخارایی - شاعران بی دیوان - ۴۸)، چوب بالای در، سردر خانه
ده کوچکی است از دهستان اربعه پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 88هزارگزی جنوب خاوری فیروزآباد و 2هزارگزی راه مالرو زافرو به هنگام. سکنۀ آن 36 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
ده کوچکی است از دهستان اربعه پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، واقع در 88هزارگزی جنوب خاوری فیروزآباد و 2هزارگزی راه مالرو زافرو به هنگام. سکنۀ آن 36 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است جزء بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری ساوه و 12 هزارگزی راه شوسۀ ساوه به قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 210 تن است. آب آن از رود خانه وفرقان (قره چای) و محصول آن غلات، بنشن، پنبه و چغندر و زیره و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه تا 2 هزارگزی ماشین میرود. این ده قشلاق چند خانوار از ایل شاهسون بغدادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری ساوه و 12 هزارگزی راه شوسۀ ساوه به قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 210 تن است. آب آن از رود خانه وفرقان (قره چای) و محصول آن غلات، بنشن، پنبه و چغندر و زیره و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه تا 2 هزارگزی ماشین میرود. این ده قشلاق چند خانوار از ایل شاهسون بغدادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان گدارچین بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، واقع در 40هزارگزی شمال خاوری هندیجان و یکهزارگزی اتومبیل رو بهبهان به هندیجان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه زهره و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ شریفات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گدارچین بخش هندیجان شهرستان خرم شهر، واقع در 40هزارگزی شمال خاوری هندیجان و یکهزارگزی اتومبیل رو بهبهان به هندیجان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 120 تن است. آب آن از رود خانه زهره و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ شریفات هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
شغل وحرفۀ قلندر. صفت قلندر. چگونگی قلندر: مستی و قلندری و گمراهی به یک جرعۀ می ز ماه تا ماهی به. خیام. پندحکیم بیش از این در من اثر نمیکند کیست که برزند یکی زمزمۀ قلندری. سعدی. بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع چنان بکند که صوفی قلندری آموخت. سعدی. نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که سر بتراشد قلندری داند. حافظ. - قلندری وار، بسان قلندری. بمانند قلندری: ساقی قدحی قلندری وار درده بمباشران هشیار. سعدی. ، قسمی خیمۀ خرد. قسمی از چادر و خیمۀ یک دیرکی. (ناظم الاطباء)
شغل وحرفۀ قلندر. صفت قلندر. چگونگی قلندر: مستی و قلندری و گمراهی به یک جرعۀ می ز ماه تا ماهی به. خیام. پندحکیم بیش از این در من اثر نمیکند کیست که برزند یکی زمزمۀ قلندری. سعدی. بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع چنان بکند که صوفی قلندری آموخت. سعدی. نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که سر بتراشد قلندری داند. حافظ. - قلندری وار، بسان قلندری. بمانند قلندری: ساقی قدحی قلندری وار درده بمباشران هشیار. سعدی. ، قسمی خیمۀ خرد. قسمی از چادر و خیمۀ یک دیرکی. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر، سکنۀ آن 222 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و میوه جات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر، سکنۀ آن 222 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و میوه جات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
همانا. ظاهراً. گویا. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : اگرچه در وفا بی شبهی و دیس نمی دانی تو قدر من دزندیس. رودکی. دزاندیس. و رجوع به دزاندیس شود. ، اولاً. در اول، فی الفور. فوراً در حال. (ناظم الاطباء)
همانا. ظاهراً. گویا. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : اگرچه در وفا بی شبهی و دیس نمی دانی تو قدر من دزندیس. رودکی. دزاندیس. و رجوع به دزاندیس شود. ، اولاً. در اول، فی الفور. فوراً در حال. (ناظم الاطباء)
دهی است کوچک جزء بخش اسکو شهرستان تبریز در بیست هزارگزی شمال اسکو در مسیر شوسۀ مراغه به تبریز. این ده جزء قصبۀ سردرود محسوب شده است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). رجوع به سردرود شود
دهی است کوچک جزء بخش اسکو شهرستان تبریز در بیست هزارگزی شمال اسکو در مسیر شوسۀ مراغه به تبریز. این ده جزء قصبۀ سردرود محسوب شده است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). رجوع به سردرود شود
پیرامن در باشد. (لغت نامۀ اسدی نسخۀ خطی نخجوانی). پیرامون و چوب بالائین در خانه باشد و بعضی چهارچوب در خانه را هم گفته اند. (آنندراج) : در او افراشته درهای سیمین جواهرها نشانده در پلندین. شاکر بخاری
پیرامن در باشد. (لغت نامۀ اسدی نسخۀ خطی نخجوانی). پیرامون و چوب بالائین در خانه باشد و بعضی چهارچوب در خانه را هم گفته اند. (آنندراج) : در او افراشته درهای سیمین جواهرها نشانده در پلندین. شاکر بخاری
عید نوروز قبطیان. در بلوغ الارب آمده: نزد قبطیان مصر عیدی است بنام نوروز (نیروز) که آن را در روز اول سال گیرند و نصارای شام آن را قلنداس خوانند. در این روز شادی کنند و آتش افروزند و آب افشانند بیش از آنچه ایرانیان در مراسم عیدنوروز خود کنند. رجوع به بلوغ الارب ج 1 ص 350 شود
عید نوروز قبطیان. در بلوغ الارب آمده: نزد قبطیان مصر عیدی است بنام نوروز (نیروز) که آن را در روز اول سال گیرند و نصارای شام آن را قلنداس خوانند. در این روز شادی کنند و آتش افروزند و آب افشانند بیش از آنچه ایرانیان در مراسم عیدنوروز خود کنند. رجوع به بلوغ الارب ج 1 ص 350 شود
صمغی است اساکفه را و این کلمه دخیل است. (اقرب الموارد). زاج سرخ را گویند. (آنندراج). در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج سفید و بعضی زاج سرخ و بعضی زرد و بعضی نوعی زاج سفیدی که به فارسی آن را زاج شتر دندان نامند، دانسته اند و بعضی گفته اند به فارسی شوغار و به یونانی حلقیس نامند و تحقیق آن است که قلقدیس سه صنف میباشدصنفی سفید سبک زودشکن و این تندترین و بهترین اصناف است و صنف دوم کثیرالارضیست غلیظ خشن و رنگ آن مایل به کبریت و این را به یونانی مالی ترایا نامند و صنف سوم نرم و متساوی الاجزاء و سست و چون آب بدان رسد، سیاه گردد و این را زاج الاساکفه نامند. (مخزن الادویه). نوعی از زاگ به رنگ سپید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
صمغی است اساکفه را و این کلمه دخیل است. (اقرب الموارد). زاج سرخ را گویند. (آنندراج). در ماهیت آن اختلاف است اکثر زاج سفید و بعضی زاج سرخ و بعضی زرد و بعضی نوعی زاج سفیدی که به فارسی آن را زاج شتر دندان نامند، دانسته اند و بعضی گفته اند به فارسی شوغار و به یونانی حلقیس نامند و تحقیق آن است که قلقدیس سه صنف میباشدصنفی سفید سبک زودشکن و این تندترین و بهترین اصناف است و صنف دوم کثیرالارضیست غلیظ خشن و رنگ آن مایل به کبریت و این را به یونانی مالی ترایا نامند و صنف سوم نرم و متساوی الاجزاء و سست و چون آب بدان رسد، سیاه گردد و این را زاج الاساکفه نامند. (مخزن الادویه). نوعی از زاگ به رنگ سپید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)