معنی دزندیس دزندیس برابر و یکسان، شبیه، آشکار، هویدا، درحال، همانا، گویا، برای مثال اگرچه در وفا بی شبهی و دیس / نمی دانی تو قدر من دزندیس (رودکی - لغت نامه - دزندیس) تصویر دزندیس فرهنگ فارسی عمید
دزندیس دزندیس همانا گویا: اگر چه در وفا بی شبهی و دیس نمیدانی تو قدر من دزندیس. (رودکی. نفیسی ج 3 ص 1110) فرهنگ لغت هوشیار
دزندیس دزندیس همانا. ظاهراً. گویا. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : اگرچه در وفا بی شبهی و دیس نمی دانی تو قدر من دزندیس. رودکی. دزاندیس. و رجوع به دزاندیس شود. ، اولاً. در اول، فی الفور. فوراً در حال. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
دزاندیس دزاندیس همانا گویا: اگر چه در وفا بی شبهی و دیس نمیدانی تو قدر من دزندیس. (رودکی. نفیسی ج 3 ص 1110) فرهنگ لغت هوشیار