کم موی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و در شعر به تخفیف یعنی به سکون فاء آمده است. (از اقرب الموارد) ، گرگ منسوب به قفر. (اقرب الموارد). گرگ بیابانی. (منتهی الارب)
کم موی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و در شعر به تخفیف یعنی به سکون فاء آمده است. (از اقرب الموارد) ، گرگ منسوب به قَفْر. (اقرب الموارد). گرگ بیابانی. (منتهی الارب)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن واقع در 6 هزارگزی شمال داران و 2 هزارگزی شمال راه ازنا به اصفهان. موقع جغرافیایی آن دامنۀکوه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 286 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و دیمی و آبی و حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن واقع در 6 هزارگزی شمال داران و 2 هزارگزی شمال راه ازنا به اصفهان. موقع جغرافیایی آن دامنۀکوه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 286 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و دیمی و آبی و حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
گل تراشه ترقیده و پاره پاره شده. (منتهی الارب). یا یتفلق من الطین و یتشقق. (اقرب الموارد) ، آنچه از آهن برافتد و پراکنده شود وقت کوفتن است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قلفع شود
گل تراشه ترقیده و پاره پاره شده. (منتهی الارب). یا یتفلق من الطین و یتشقق. (اقرب الموارد) ، آنچه از آهن برافتد و پراکنده شود وقت کوفتن است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِلفَع شود
انجیر سپید است که چون خشک شود زرد صافی گردد گویا که مدهون است، و هرگاه ذخیره کنند توبرتو نشیند و گاهی بر وی آب انگور ریزند و دهن سبوی را گل اندود کنند و دو سه سال بگذارند، سپس آن دهنش به شاخ آهو و مانند آن بگشایند و به کار برند. (منتهی الارب). قسمی از انجیر سفید است که هرگاه خشک شود زرد گردد، و آن از طبار و جمیز درشت تر است. (اقرب الموارد). رجوع به قلاری شود
انجیر سپید است که چون خشک شود زرد صافی گردد گویا که مدهون است، و هرگاه ذخیره کنند توبرتو نشیند و گاهی بر وی آب انگور ریزند و دهن سبوی را گل اندود کنند و دو سه سال بگذارند، سپس آن دُهْنش به شاخ آهو و مانند آن بگشایند و به کار برند. (منتهی الارب). قسمی از انجیر سفید است که هرگاه خشک شود زرد گردد، و آن از طبار و جمیز درشت تر است. (اقرب الموارد). رجوع به قلاری شود
مؤنث قلف و آن پوست درخت است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلف شود، گیاهی است سبز که میوۀ ریز دارد و بار آن را شتران به حرص تمام خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
مؤنث قِلف و آن پوست درخت است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلف شود، گیاهی است سبز که میوۀ ریز دارد و بار آن را شتران به حرص تمام خورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لفچ لب ستبر را گویند پوسته سرنره پوسته، ناخن افتاده پوست نوک آلت مرد است که روی حشفه را در حالت معمولی (غیر حالت نعوظ) می پوشاند و در موقع نعوظ نوک آلت که عبارت از حفشه می باشد معمولا از سوراخ نوک قلفه خارج می شود و قلفه به صورت پوستی چین خورده در پشت تاج حفشه قرار می گیرد. در مسلمانان و دیگر مردمی که ختنه در آنان انجام می گیرد قلفه برداشته می شود (در حقیقت ختنه برداشتن قلفه است)
لفچ لب ستبر را گویند پوسته سرنره پوسته، ناخن افتاده پوست نوک آلت مرد است که روی حشفه را در حالت معمولی (غیر حالت نعوظ) می پوشاند و در موقع نعوظ نوک آلت که عبارت از حفشه می باشد معمولا از سوراخ نوک قلفه خارج می شود و قلفه به صورت پوستی چین خورده در پشت تاج حفشه قرار می گیرد. در مسلمانان و دیگر مردمی که ختنه در آنان انجام می گیرد قلفه برداشته می شود (در حقیقت ختنه برداشتن قلفه است)