جدول جو
جدول جو

معنی قفر

قفر
بیابان بی آب و علف که در آن حیوان وجود نداشته باشد
تصویری از قفر
تصویر قفر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قفر

قفر

قفر
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن واقع در 6 هزارگزی شمال داران و 2 هزارگزی شمال راه ازنا به اصفهان. موقع جغرافیایی آن دامنۀکوه و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 286 تن است. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و دیمی و آبی و حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

قفر

قفر
اسم قار است. (فهرست مخزن الادویه). اسم جنس قار و عرق الجبال است و آنچه شبیه به قیر در تکون باشد. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

قفر

قفر
کم موی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و در شعر به تخفیف یعنی به سکون فاء آمده است. (از اقرب الموارد) ، گرگ منسوب به قَفْر. (اقرب الموارد). گرگ بیابانی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

قفر

قفر
نام دارویی است که آن را کشوث خوانند و آن مانند عشقه بر خار ترنجبین پیچد. (برهان) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

قفر

قفر
کم شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قَفِرَ مال فلان قفراً، قل ّ، کم شدن گوشت و لاغر شدن: قفرت المراءه، قل ّ لحمها. (اقرب الموارد) ، بی نانخورش گشتن طعام. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
درپی رفتن و پیروی کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : قفر الاثر قفراً، اقتفاه و تبعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا