جدول جو
جدول جو

معنی قلط - جستجوی لغت در جدول جو

قلط
(قَ لَ)
پری زادگان و اولاد شیطان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قلط
(قَ)
زشت رویی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قلط
لاف زنی، خرداندام: مرد
تصویری از قلط
تصویر قلط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلی
تصویر قلی
(پسرانه)
غلام، بنده، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند حسینقلی، حسنقلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قلپ
تصویر قلپ
آن مقدار از مایعات که با یک بار نوشیدن از حلق فرو برند، قورت مثلاً یک قلپ آب، یک قلپ شربت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلت
تصویر قلت
کم شدن، کم بودن، کمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرط
تصویر قرط
شعلۀ آتش
گوشواره
پستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلق
تصویر قلق
بی آرامی، اضطراب، ترس و لرز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قحط
تصویر قحط
خشک سالی، قحطی، نایابی خواربار، نایاب
قحط و غلا: خشک سالی، نایابی و گرانی خواربار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلط
تصویر خلط
ماده ای که از مجرای تنفس با سرفه دفع می شود، در طب قدیم هر یک از عناصر چهارگانۀ بدن (سودا، صفرا، بلغم و خون)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلع
تصویر قلع
کندن، از بیخ برکندن، ریشه کن ساختن، بتر، اقلاع، اقتلاع، اجتثاث
فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، رصاص، ارزیر، ارزیز
قلع و قمع: ریشه کن ساختن، برانداختن
قلع لحیم کاری: آلیاژی مرکب از ۵۰% قلع و ۵۰% سرب که بیشتر برای لحیم کردن قطعات فلز به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلط
تصویر خلط
آمیختن و درهم کردن چیزی با چیز دیگر مثلاً خلط مبحث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسط
تصویر قسط
یک قسمت از وامی که به چند قسمت تقسیم شده باشد و هر قسمت را در مدت معین بپردازند
عدل، داد
حصّه، نصیب، مقدار، میزان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلط
تصویر غلط
سهو، خطا، اشتباه، نشناختن وجه صواب در امری، خطا کردن، نادرست مثلاً کاربرد غلط،
به صورت نادرست مثلاً او متن را غلط خواند
غلط کردن: خطا کردن، به خطا رفتن، اشتباه کردن
غلط گفتن: اشتباه بیان کردن
غلط مشهور: در علوم ادبی کلمه ای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند، غلط مصطلح
غلط مصطلح: در علوم ادبی کلمه ای که از لحاظ دستور زبان غلط باشد اما میان مردم رایج و متداول شده و عامۀ مردم آن را پذیرفته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلک
تصویر قلک
قلّک، ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس انداز می کنند، غولک، غوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قله
تصویر قله
بلندترین نقطه چیزی، در علم زمین شناسی سر کوه، سبو، کوزه، کوزۀ بزرگ یا کوچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسط
تصویر قسط
ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه، قسطس
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
قارچ زین. غلتاق. رجوع به قلتاق شود، کهنه قلطاق، زنی پیر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
مرد بی رشک، آنکه در حق زن خود غیرت ندارد، مرد زن جلب. (منتهی الارب). قلتبان. رجوع به قلتبان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ فَ)
سبکی یا کوچکی اندام. (منتهی الارب). الخفه فی صغر الجسم. (اقرب الموارد از قاموس)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نومیدتر. آیس: هذا اقلط منه، ای آیس، یعنی ناامیدتر است از آن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، برخیزانیدن نره را و روان کردن منی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). بنعوظ واداشتن و انزال منی
لغت نامه دهخدا
(قِ طِ)
ابن صعتره. یکی از حاکمان عرب و کاهنان واخترشناسان آنهاست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ طی ی)
نیک کوتاه بالا از مردم و گربه و از سگ، مرد پلید سرکش. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شلط
تصویر شلط
کارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلط
تصویر سلط
درشت، زبان دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلط
تصویر خلط
آمیختن، آمیزش متملق و آمیزنده بمردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلط
تصویر حلط
غضب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلطی
تصویر قلطی
سرکش: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الط
تصویر الط
رومی تازی شده سیسنبر از گیاهان افتاده دندان کرم خورده دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلط
تصویر خلط
چرک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلب
تصویر قلب
دل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قلم
تصویر قلم
خامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قله
تصویر قله
چکاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غلط
تصویر غلط
غلت، نادرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قسط
تصویر قسط
مانده، باز پرداخت
فرهنگ واژه فارسی سره