قلدر (قُ دُ) خشن و تنومند. گردن کلفت. زورمند. قلچماق. رجوع به قلچماق شود ادامه... خشن و تنومند. گردن کلفت. زورمند. قلچماق. رجوع به قلچماق شود لغت نامه دهخدا
قلدر خشن و تنومند، گردن کلفت، زورمند ادامه... خشن و تنومند، گردن کلفت، زورمند تصویر قلدر فرهنگ لغت هوشیار
قلدر زورگو، مستبد 2، قلچماقمتضاد: دموکرات منش ادامه... زورگو، مستبد 2، قلچماقمتضاد: دموکرات منش فرهنگ واژه مترادف متضاد