جدول جو
جدول جو

معنی قلاشی - جستجوی لغت در جدول جو

قلاشی
رندی، حیله گری، عیاری، برای مثال گرچه قومی را صلاح و نیک نامی ظاهر است / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانه ایم (سعدی۲ - ۱۲۰)
تصویری از قلاشی
تصویر قلاشی
فرهنگ فارسی عمید
قلاشی
میخوارگی باده پرستی، عیاری: دزدی و قلاشی و تن پروری پشت سر هم اندازی و هوچی گری. (بهار 150: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
قلاشی
((قَلّ))
میخوارگی، باده پرستی، عیاری
تصویری از قلاشی
تصویر قلاشی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
فروپاشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلماشی
تصویر قلماشی
هرزگی، یاوگی، بیهوده گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلابی
تصویر قلابی
تقلبی، ساختگی، بدل، ناسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلاری
تصویر قلاری
غلاری انجیرسپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاجی
تصویر قلاجی
ترکی ک بربری پزی (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده فارسی گویان آن را از قلاب تازی برگرفته و ساخته اند نبهره ناسره، دغا خاتوله تقلبی: این اسکناس قلابی است: پس یقین آن سگ بی دین عملش قلابی است ایها الناس بگیرید که این هم بابی است، حقه باز مکار، پول قلب. یا سکه قلابی. سکه تقلبی. توضیح صحیح کلمه قلابی منسوب به قلاب است ولی درتداول بضم اول استعمال شود. مصنوعی، ساختگی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی هرزگی یاوگی هرزگی بیهودگی یاوگی نامعقولی. توضیح فرهنگ رشیدی به روایتی باتکای دو بیت ذیل از مولوی: بند کن مشک سخن پاشیت را وا مکن انبان قلماشیت را (مثنوی) خمش کن تا که قلماشمیت گویم و لکن لا تطالبنی بمعناه. اصل را جمله عربی قل ماشئت دانسته نیکلسن هم در تعلیقات مثنوی در شرح بیت 3810 دفتر چهارم گوید: قلماشی از قل ماشئت آمده. و برخی معاصران ایرانی نیز بر همین عقیده رفته اند و بیت ذیل را سنائی نیز شاهد آورده اند: آدمی چون بداشت دست از صیت هر چه خواهی بکن از فاصنع شیت. اشاره به اذا لم تستحیی فاصنع ما شئت اما باید دانست که قلماش در ترکی به معنی بیهده گو و یاوه - گو آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاشی
تصویر کلاشی
از ریشه ترکی کلاهبرداری، اییاری زرنگی، لوندی، میخوارگی، تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاشی
تصویر تلاشی
((تَ))
از هم پاشیده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلابی
تصویر قلابی
((قُ لّ))
تقلبی، مکار، حقه باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلاش
تصویر قلاش
بیکاره، ولگرد، مفلس، بی چیز، برای مثال کمال نفس خردمند نیک بخت آن است / که سرگران نکند بر قلندر قلاش (سعدی۲ - ۴۶۳)، رند، برای مثال سرّ قلاشان ندانی راه قلاشان مرو / دیدۀ بینا نداری راه درویشان مبین (سنائی۲ - ۶۳۷)، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاشی
تصویر قاشی
پشیز، هیچکازه، پوست بازکننده
فرهنگ لغت هوشیار
پستک ترنجیده، جمع قلاش، پستک های ترنجیده کلاش پارسی است بی نام و ننگ لوند مرد کوچک و پست ترنجیده. پستک ترنجیده. بی نام و ننگ، مفلس تهیدست، بی خیر، مجرد، لوند، حیله باز فریبنده مکار، میخواره باده پرست خراباتی: ساقی بیار جامی در خلوتم برون کش تا در بدر نگردم قلاش و لاابالی (حافظ 324)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاش
تصویر قلاش
((قَ لّ))
بیکاره، ولگرد، باده پرست، مفلس، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاشی
تصویر لاشی
نامرغوب، جنده، فاحشه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاشی
تصویر لاشی
ناچیز، بی مقدار
فرهنگ فارسی عمید