جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قلاشی

قلاشی

قلاشی
رندی، حیله گری، عیاری، برای مِثال گرچه قومی را صلاح و نیک نامی ظاهر است / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانه ایم (سعدی۲ - ۱۲۰)
قلاشی
فرهنگ فارسی عمید

قلاشی

قلاشی
میخوارگی باده پرستی، عیاری: دزدی و قلاشی و تن پروری پشت سر هم اندازی و هوچی گری. (بهار 150: 2)
فرهنگ لغت هوشیار

قلاشی

قلاشی
حرفۀ قلاش. عمل قلاش:
با دل گفتم که ای همه قلاشی
چونی و چگونه ای کجامی باشی.
انوری.
بعون اللَّه نه ای مشهور و معروف
چو عوانان به قلاشی و رندی.
سوزنی.
برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوی نام را.
سعدی (کلیات چ فروغی، طیبات ص 523)
لغت نامه دهخدا

تلاشی

تلاشی
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
تلاشی
فرهنگ لغت هوشیار

تلاشی

تلاشی
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
تلاشی
فرهنگ فارسی عمید