جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قلابی

قلابی

قلابی
در تازی نیامده فارسی گویان آن را از قلاب تازی برگرفته و ساخته اند نبهره ناسره، دغا خاتوله تقلبی: این اسکناس قلابی است: پس یقین آن سگ بی دین عملش قلابی است ایها الناس بگیرید که این هم بابی است، حقه باز مکار، پول قلب. یا سکه قلابی. سکه تقلبی. توضیح صحیح کلمه قلابی منسوب به قلاب است ولی درتداول بضم اول استعمال شود. مصنوعی، ساختگی
فرهنگ لغت هوشیار

قلابی

قلابی
مصنوع. مُزَوَّر. قلب. ساختگی. بدل. عملی، پول قلب. (ناظم الاطباء). ناسره، مردم دغاباز. (ناظم الاطباء). مجازاً هر مکار و دغل را گویند. (آنندراج) :
مژه بر هم بهشت را دیدم
دور ازین زاهدان قلابی.
طالب آملی (از آنندراج).
، کسی که سکۀ ناروا زند. (آنندراج) :
به دست بوالهوس داغی که می بینی ز عشق او
زری باشد که قلابی به نام شاه میسازد.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

صقلابی

صقلابی
منسوب به صقلاب اهل صقلاب صقلبی، جمع صقلبه. یا موی صقلابی. موی بور. با روی صقلابی. سفید و سرخ
فرهنگ لغت هوشیار

قلاشی

قلاشی
رندی، حیله گری، عیاری، برای مِثال گرچه قومی را صلاح و نیک نامی ظاهر است / ما به قلاشی و رندی در جهان افسانه ایم (سعدی۲ - ۱۲۰)
قلاشی
فرهنگ فارسی عمید

قلابک

قلابک
آنکه زر و سیم ناسره سکه بزند برای مِثال دشمن روز ند این قلابکان / عاشق روزند آن زرهای کان (مولوی - ۲۰۵)
قلابک
فرهنگ فارسی عمید