خرید و فروش کالاهایی که معاملۀ آن ها در انحصار دولت یا ممنوع است، وارد کردن یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آن ها ممنوع است، ویژگی کالایی که معاملۀ آن ممنوع باشد
خرید و فروش کالاهایی که معاملۀ آن ها در انحصار دولت یا ممنوع است، وارد کردن یا صادر کردن کالاهایی که ورود و صدور آن ها ممنوع است، ویژگی کالایی که معاملۀ آن ممنوع باشد
دشت قبچاق: و به استحضار پسر بزرگتر توشی ایلچی فرستاد تا او نیز از دشت قفچاق روان شود. (جهانگشای جوینی). و لشکر توشی در دشت قفچاق و آن حدود بودند. (جهانگشای جوینی). رجوع به دشت قبچاق و قبچاق شود
دشت قبچاق: و به استحضار پسر بزرگتر توشی ایلچی فرستاد تا او نیز از دشت قفچاق روان شود. (جهانگشای جوینی). و لشکر توشی در دشت قفچاق و آن حدود بودند. (جهانگشای جوینی). رجوع به دشت قبچاق و قبچاق شود
دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران. در 12هزارگزی باختر علیشاه عوض و 3هزارگزی راه شوسۀ علیشاه عوض به شهرآباد واقع و موقع جغرافیائی آن جلگه و معتدل است. 106 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود کرج و محصول آن غلات، بنشن، صیفی، چغندر قند و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. و از طریق یوسف آباد میتوان ماشین برد. زمستان طایفۀ عرب میش مست دو سه ماهی در آنجا سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران. در 12هزارگزی باختر علیشاه عوض و 3هزارگزی راه شوسۀ علیشاه عوض به شهرآباد واقع و موقع جغرافیائی آن جلگه و معتدل است. 106 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود کرج و محصول آن غلات، بنشن، صیفی، چغندر قند و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. و از طریق یوسف آباد میتوان ماشین برد. زمستان طایفۀ عرب میش مست دو سه ماهی در آنجا سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
یکی از سرداران قاوردیان است که در نیمۀ دوم قرن پنجم میزیسته و ایرانشاه نوۀ قاورد را که فرمانروای کرمان بود در حدود سال 475 ه. ق. به دست خود کشته است. (از تاریخ افضل چ بیانی ص 21)
یکی از سرداران قاوردیان است که در نیمۀ دوم قرن پنجم میزیسته و ایرانشاه نوۀ قاورد را که فرمانروای کرمان بود در حدود سال 475 هَ. ق. به دست خود کشته است. (از تاریخ افضل چ بیانی ص 21)
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 211 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 211 تن، آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دستانۀ آهنی که لشکریان دارند. (آنندراج) : ز قلچاق چیزی دگر نیست به که ساعد از او یافت دست زره به معنی بود گرچه دست یلان به صورت بود لیک چون ناودان. میرزا طاهر وحید (از آنندراج و بهار عجم). زره چندین چشمۀ نظم سازی، قلچاق دستگاه مشعل نثرطرازی (ملاطغرا، از بهار عجم و آنندراج). در سنگلاخ آرد: قودجاق، سلاحی است که از فولاد ساخته در روز جنگ بر ساعد بندند
دستانۀ آهنی که لشکریان دارند. (آنندراج) : ز قلچاق چیزی دگر نیست به که ساعد از او یافت دست زره به معنی بود گرچه دست یلان به صورت بود لیک چون ناودان. میرزا طاهر وحید (از آنندراج و بهار عجم). زره چندین چشمۀ نظم سازی، قلچاق دستگاه مشعل نثرطرازی (ملاطغرا، از بهار عجم و آنندراج). در سنگلاخ آرد: قودجاق، سلاحی است که از فولاد ساخته در روز جنگ بر ساعد بندند
اغول بن قدان بن اوکدای از شاهزادگان مغول است. در اوائل ایام پادشاهی براق خان (حدود 663 ه. ق) میان او و شاهزاده قیدو دو نوبت مخالفت و جنگ اتفاق افتاد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 83). در جنگ نخستین که میان براق خان و قیدوخان درگرفت براق ظفر یافت ولی در نوبت دوم کنار آب خجند میان آن دو شاهزاده جنگی خونین به وقوع پیوست. قیدوخان پیروز گردید و براق شکست خورد و بسوی سمرقند رفت و قصدداشت بار دیگر به جنگ با او بپردازد اما پیش از آنکه این اندیشه عملی گردد قبچاق اغول که در سلک نبایر اوکتای قاآن انتظام داشت از طرف قیدوخان به رسالت نزد وی آمد و با اندرزهای دلپسند آتش غضب و خشم او را فرونشاند و میان این دو صلح و سازش برقرار ساخت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 83 و 84 و قیدوخان شود ابن بایدوخان از شاهزادگان مغول است. بایدوخان سه پسر داشت. قبچاق، علی، محمد، و از ایشان هیچ یک به سلطنت نرسید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145)
اغول بن قدان بن اوکدای از شاهزادگان مغول است. در اوائل ایام پادشاهی براق خان (حدود 663 هَ. ق) میان او و شاهزاده قیدو دو نوبت مخالفت و جنگ اتفاق افتاد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 83). در جنگ نخستین که میان براق خان و قیدوخان درگرفت براق ظفر یافت ولی در نوبت دوم کنار آب خجند میان آن دو شاهزاده جنگی خونین به وقوع پیوست. قیدوخان پیروز گردید و براق شکست خورد و بسوی سمرقند رفت و قصدداشت بار دیگر به جنگ با او بپردازد اما پیش از آنکه این اندیشه عملی گردد قبچاق اغول که در سلک نبایر اوکتای قاآن انتظام داشت از طرف قیدوخان به رسالت نزد وی آمد و با اندرزهای دلپسند آتش غضب و خشم او را فرونشاند و میان این دو صلح و سازش برقرار ساخت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 83 و 84 و قیدوخان شود ابن بایدوخان از شاهزادگان مغول است. بایدوخان سه پسر داشت. قبچاق، علی، محمد، و از ایشان هیچ یک به سلطنت نرسید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 145)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. در 24000گزی شمال باختری میاندوآب و 10000 گزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به بناب واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. 150 تن سکنه دارد. آب آن از زرینه رود و محصولات آن غلات و پنبه و چغندر و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. در 24000گزی شمال باختری میاندوآب و 10000 گزی باختر راه ارابه رو میاندوآب به بناب واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. 150 تن سکنه دارد. آب آن از زرینه رود و محصولات آن غلات و پنبه و چغندر و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام بیابانی است از ترکستان که بدشت قبچاق مشهور است. (برهان قاطع). رجوع به قبچاق، خفجاق، قفچاق و قپچاق در این لغت نامه شود: اندرو از غزو خفچاق بت سیم ذقن و اندرو از قی و کیماک مه مشک عذار. ابوالمعالی رازی. از این سرزمین تا بخفچاق دشت زمین را به تیغو زره درنوشت. نظامی. ، مردم اصیل و ترکان صحرانشین باشد. (برهان قاطع). ظاهراً مردم قبچاق است که ترک نژادند و آنرا قفچاقیان نیز گویند. ج، قفچاقان: ز بس که ریخت ازین پیش خون قفچاقان بهندوی کهری چون پرند چین براق عجب مدار که از روح نامیه پس ازین بجای سبزه ز گل بردمد سر خفچاق. خاقانی. خفچاق و روس رسمی ابخاز و روم ذمی ذمی هزار فرقه رسمی هزار لشکر. خاقانی
نام بیابانی است از ترکستان که بدشت قبچاق مشهور است. (برهان قاطع). رجوع به قبچاق، خفجاق، قفچاق و قپچاق در این لغت نامه شود: اندرو از غزو خفچاق بت سیم ذقن و اندرو از قی و کیماک مه مشک عذار. ابوالمعالی رازی. از این سرزمین تا بخفچاق دشت زمین را به تیغو زره درنوشت. نظامی. ، مردم اصیل و ترکان صحرانشین باشد. (برهان قاطع). ظاهراً مردم قبچاق است که ترک نژادند و آنرا قفچاقیان نیز گویند. ج، قفچاقان: ز بس که ریخت ازین پیش خون قفچاقان بهندوی کهری چون پرند چین براق عجب مدار که از روح نامیه پس ازین بجای سبزه ز گل بردمد سر خفچاق. خاقانی. خفچاق و روس رسمی ابخاز و روم ذمی ذمی هزار فرقه رسمی هزار لشکر. خاقانی
ترکی دستوانه دستانه آهنی دستکش و آرنج بند آهنی که در جنگ پوشند دستانه آهنی که لشرکیان در قدیم داشتند: ز قلچاق چیزی دگر نیست به که ساعد ازو یافت دست زره بمعنی بود گر چه دست یلان بصورت بود لیک چون ناودان
ترکی دستوانه دستانه آهنی دستکش و آرنج بند آهنی که در جنگ پوشند دستانه آهنی که لشرکیان در قدیم داشتند: ز قلچاق چیزی دگر نیست به که ساعد ازو یافت دست زره بمعنی بود گر چه دست یلان بصورت بود لیک چون ناودان