جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قچاق

قچاق

قچاق
باقدرت. (ناظم الاطباء). توانا. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، چاق و فربه. (آنندراج). زوردار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

قباق

قباق
قاپوق، دار اعدام، چوبی بلند که در وسط میدان برپا می کردند و بر سر آن حلقه یا چیز دیگر می گذاشتند تا سواران در حین تاختن آن را با تیر بزنند، قَبَق
قباق
فرهنگ فارسی عمید

قزاق

قزاق
قومی از تاتار که در قرن هفتم هجری مطیع چنگیز شدند، نام قدیم سربازان روس که کلاه پوست بزرگ و قبای بلند می پوشیدند، سرباز ایرانی که زیر نظر روس ها تعلیم داده می شد
قزاق
فرهنگ فارسی عمید

قلچاق

قلچاق
قطعه ای از پولاد که لشکریان بر ساعد می بستند، ساعدبند
قلچاق
فرهنگ فارسی عمید

قاچاق

قاچاق
آنچه که در ورود آن به کشور و یا معامله آن از طرف دولت ممنوع است، ممنوع المعامله، کار پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار