احمد بن حسن بن احمد سلیمان، منسوب به قفص نزدیک بغداد، مکنی به ابوسعد. شیخی صالح بود و به بغداد سکونت گزید. و از حسن بن طلحه نعالی و جز او حدیث شنید. حسن بن طلحه او را در شمار شیوخ خویش آورده است و گوید مولد او به قفص نزدیک بغداد به سال 466 هجری قمری بوده است. (معجم البلدان). و رجوع به قفص شود
احمد بن حسن بن احمد سلیمان، منسوب به قفص نزدیک بغداد، مکنی به ابوسعد. شیخی صالح بود و به بغداد سکونت گزید. و از حسن بن طلحه نعالی و جز او حدیث شنید. حسن بن طلحه او را در شمار شیوخ خویش آورده است و گوید مولد او به قفص نزدیک بغداد به سال 466 هجری قمری بوده است. (معجم البلدان). و رجوع به قُفْص شود
دور، چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار زمانی یا مکانی دارد، راهی که پیمودن آن وقت زیادی می بردبرای مثال خجسته مجلس او را سران اهل سخن / سزد که مدح سرایند قاصی و دانی (سوزنی - لغتنامه - قاصی)
دور، چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار زمانی یا مکانی دارد، راهی که پیمودن آن وقت زیادی می بردبرای مِثال خجسته مجلس او را سران اهل سخن / سزد که مدح سرایند قاصی و دانی (سوزنی - لغتنامه - قاصی)
احمد بن محمد بن بالویه عفصی مکنی به ابوحامدمحدث بود و حدیث را نزد ابوعبدالله بوشنجی در نیشابور، و محمد بن ایوب در ری، و بشر بن موسی و عبدالله بن احمد بن حنبل در بغداد فراگرفت. عفصی در جمادی الاولای سال 343 هجری قمری درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب). در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
احمد بن محمد بن بالویه عفصی مکنی به ابوحامدمحدث بود و حدیث را نزد ابوعبدالله بوشنجی در نیشابور، و محمد بن ایوب در ری، و بشر بن موسی و عبدالله بن احمد بن حنبل در بغداد فراگرفت. عفصی در جمادی الاولای سال 343 هجری قمری درگذشت. (از اللباب فی تهذیب الانساب). در قرون نخست اسلام، محدث بودن نشانه ای از علم، دیانت، و تعهد علمی بود. این افراد با طی کردن سفرهای طولانی برای شنیدن یک حدیث از راوی معتبر، نشان دادند که حفظ و انتقال سنت پیامبر برایشان امری حیاتی است. به همین دلیل است که کتب معتبر حدیثی با وسواس علمی فراوان تدوین شده اند و محدثان در این مسیر، سنگ بنای این علوم را بنا نهادند.
قاص، دور، دورشونده، (ناظم الاطباء)، بنهایت رسنده، (غیاث)، مقابل دانی به معنی نزدیک: خجسته مجلس او را سران اهل سخن سزد که مدح سرایند قاصی و دانی، سوزنی، خاص و عام از قاصی و دانی هواخواه تواند عمرو و زید و جعفر و صالح، یزید و بایزید، سوزنی
قاص، دور، دورشونده، (ناظم الاطباء)، بنهایت رسنده، (غیاث)، مقابل دانی به معنی نزدیک: خجسته مجلس او را سران اهل سخن سزد که مدح سرایند قاصی و دانی، سوزنی، خاص و عام از قاصی و دانی هواخواه تواند عمرو و زید و جعفر و صالح، یزید و بایزید، سوزنی
عبدالرحمان بن وهیب. ملقب به زکی الدین. از مشاهیر ادباء و شعرای عرب بود و به وزارت سلطان مظفر صاحب حما نایل آمد. وی بسال 640 هجری قمری در زندان به قتل رسید. (قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 3 ص 325)
عبدالرحمان بن وهیب. ملقب به زکی الدین. از مشاهیر ادباء و شعرای عرب بود و به وزارت سلطان مظفر صاحب حما نایل آمد. وی بسال 640 هجری قمری در زندان به قتل رسید. (قاموس الاعلام ترکی و ریحانه الادب ج 3 ص 325)
علی بن یوسف بن ابراهیم شیبانی، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوالحسن (564-646 هجری قمری). از مردم صعید علیای مصر بود. وی در حلب اقامت کرد و در روزگار ملک ظاهر عهده دار قضاء آن شهر شد و او را ’وزیر اکرم’ خواندند. او به جمعآوری کتاب علاقۀ فراوانی داشت. قیمت کتاب خانه او بر پنجاه هزار دینار بالغ بود. به حلب درگذشت. او راست: 1- اخبار العلماء باخبار الحکماء، مطبوع. 2- انباه الرواهعلی انباء النحاه، خطی. 3- الدر الثمین فی اخبار المتیمین. 4- اخبار مصر، در شش جزء. 5- تاریخ یمن. 6- بقیۀ تاریخ سلجوقیه. 7- اخبار آل مرداس. 8- اخبار المصنفین و ما صنفوه. 9- اصلاح خلل الصحاح جوهری. 10- نهزه الخاطر، در ادبیات. 11- کتاب المحمدین من الشعراء، خطی، این کتاب را به ترتیب پدران به رشتۀ تحریر کشیده و تا محمد بن سعید رسیده است. (از ارشاد الاریب ج 5 ص 477، 494) (از اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 705 و 706)
علی بن یوسف بن ابراهیم شیبانی، ملقب به جمال الدین و مکنی به ابوالحسن (564-646 هجری قمری). از مردم صعید علیای مصر بود. وی در حلب اقامت کرد و در روزگار ملک ظاهر عهده دار قضاء آن شهر شد و او را ’وزیر اکرم’ خواندند. او به جمعآوری کتاب علاقۀ فراوانی داشت. قیمت کتاب خانه او بر پنجاه هزار دینار بالغ بود. به حلب درگذشت. او راست: 1- اخبار العلماء باخبار الحکماء، مطبوع. 2- انباه الرواهعلی انباء النحاه، خطی. 3- الدر الثمین فی اخبار المتیمین. 4- اخبار مصر، در شش جزء. 5- تاریخ یمن. 6- بقیۀ تاریخ سلجوقیه. 7- اخبار آل مرداس. 8- اخبار المصنفین و ما صنفوه. 9- اصلاح خلل الصحاح جوهری. 10- نهزه الخاطر، در ادبیات. 11- کتاب المحمدین من الشعراء، خطی، این کتاب را به ترتیب پدران به رشتۀ تحریر کشیده و تا محمد بن سعید رسیده است. (از ارشاد الاریب ج 5 ص 477، 494) (از اعلام زرکلی چ 1 ج 2 ص 705 و 706)
حمادبن ابی حنیفه. از راویان است. لقب رجالی وی قفلی است. (ریحانه الادب ج 3 ص 316). در علم حدیث اسلامی، روات نه تنها افرادی هستند که احادیث را از دیگران می شنوند، بلکه آنان به طور فعال در فرآیند نقد و تحلیل احادیث و اسناد آن ها نقش دارند. این افراد با بررسی دقیق راویان و شرایط آن ها، اطمینان حاصل می کردند که تنها روایات صحیح و معتبر به نسل های بعدی منتقل شوند و از تحریف در منابع حدیثی جلوگیری کنند.
حمادبن ابی حنیفه. از راویان است. لقب رجالی وی قفلی است. (ریحانه الادب ج 3 ص 316). در علم حدیث اسلامی، روات نه تنها افرادی هستند که احادیث را از دیگران می شنوند، بلکه آنان به طور فعال در فرآیند نقد و تحلیل احادیث و اسناد آن ها نقش دارند. این افراد با بررسی دقیق راویان و شرایط آن ها، اطمینان حاصل می کردند که تنها روایات صحیح و معتبر به نسل های بعدی منتقل شوند و از تحریف در منابع حدیثی جلوگیری کنند.
نوعی از نشستن که صاحبش بر سرین نشیند و ران بر شکم چسباند و هر دو دست را حلقه کرده بر ساق گذارد، آنکه بر دو زانو سرنگون نشیند و بچسباند شکم را به زانو و هر دودست را در بغل نهد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
نوعی از نشستن که صاحبش بر سرین نشیند و ران بر شکم چسباند و هر دو دست را حلقه کرده بر ساق گذارد، آنکه بر دو زانو سرنگون نشیند و بچسباند شکم را به زانو و هر دودست را در بغل نهد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
از دشواری و تنگی بدر آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). خلاص شدن انسان از مضیقه و بلیه و دین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اگر استبداد و استقلال تو... و تفصی از عهدۀ این کار محقق بودی من از همه مطیعتر و راضی تر بودمی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 189). و از مضایق مداخل و مخارج تفصی تواند نمود. (جهانگشای جوینی). و از ملامت و تقریع مسلمانان بکدام بهانه تفصی نمایم. (جهانگشای جوینی). و هیچکس از مضایق آن تفصی نتواند بود. (جهانگشای جوینی) ، رهایی یافتن از هرچه باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی. (از اقرب الموارد) : لیتنی اتفصی من فلان، ای تخلص منه . و کل شی ٔ باین شیئاً فقد تفصی عنه. (اقرب الموارد) ، به نهایت چیزی رسیدن. تفصی الشی ٔ استقصاه. (از اقرب الموارد)
از دشواری و تنگی بدر آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). خلاص شدن انسان از مضیقه و بلیه و دین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اگر استبداد و استقلال تو... و تفصی از عهدۀ این کار محقق بودی من از همه مطیعتر و راضی تر بودمی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 189). و از مضایق مداخل و مخارج تفصی تواند نمود. (جهانگشای جوینی). و از ملامت و تقریع مسلمانان بکدام بهانه تفصی نمایم. (جهانگشای جوینی). و هیچکس از مضایق آن تفصی نتواند بود. (جهانگشای جوینی) ، رهایی یافتن از هرچه باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی. (از اقرب الموارد) : لیتنی اتفصی من فلان، ای تخلص منه ُ. و کل شی ٔ باین شیئاً فقد تفصی عنه. (اقرب الموارد) ، به نهایت چیزی رسیدن. تفصی الشی ٔ استقصاه. (از اقرب الموارد)
قیسی بنگرید به قیسی یکی ازانواع زردالو که بسیار شیرین و مطبوع است و در اطراف دماوند فراوان است: دانه قیسی را اگر مغزش را تنها در زمین بکاری چیزی نروید. چون با پوست بهم بکاری بروید. پس دانستم که صورت نیز در کارست. نماز نیز در باطن است، زردآلوی خشک شده و برگه زردالو که به نام کشته و برگه نیز نامیده می شود، شفتالوی خشک شده، زردالویی که خشک کنند و مغز بادام یا هسته زردالوآگین و حشواو کنند
قیسی بنگرید به قیسی یکی ازانواع زردالو که بسیار شیرین و مطبوع است و در اطراف دماوند فراوان است: دانه قیسی را اگر مغزش را تنها در زمین بکاری چیزی نروید. چون با پوست بهم بکاری بروید. پس دانستم که صورت نیز در کارست. نماز نیز در باطن است، زردآلوی خشک شده و برگه زردالو که به نام کشته و برگه نیز نامیده می شود، شفتالوی خشک شده، زردالویی که خشک کنند و مغز بادام یا هسته زردالوآگین و حشواو کنند
قفس یونانی تازی گشته این واژه از یونانی به پارسی نیز راه یافته و واژه های کابک و کابوک و کوفجان برگرفته از همان واژه یونانی است. کابوک را نشاید و شاخ آرزو کند (ابوشکوربلخی) پنچر خوگاره (گویش نایینی)، کنور کندوله گندم درآن کنند هم آوای رقص برگرفته ازیونانی در تازی بستن بندکردن قفس: مرغ بی اندازه چون شد در قفص. گفت حق بر جان فسون خواند و قصص
قفس یونانی تازی گشته این واژه از یونانی به پارسی نیز راه یافته و واژه های کابک و کابوک و کوفجان برگرفته از همان واژه یونانی است. کابوک را نشاید و شاخ آرزو کند (ابوشکوربلخی) پنچر خوگاره (گویش نایینی)، کنور کندوله گندم درآن کنند هم آوای رقص برگرفته ازیونانی در تازی بستن بندکردن قفس: مرغ بی اندازه چون شد در قفص. گفت حق بر جان فسون خواند و قصص