از دشواری و تنگی بدر آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). خلاص شدن انسان از مضیقه و بلیه و دین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اگر استبداد و استقلال تو... و تفصی از عهدۀ این کار محقق بودی من از همه مطیعتر و راضی تر بودمی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 189). و از مضایق مداخل و مخارج تفصی تواند نمود. (جهانگشای جوینی). و از ملامت و تقریع مسلمانان بکدام بهانه تفصی نمایم. (جهانگشای جوینی). و هیچکس از مضایق آن تفصی نتواند بود. (جهانگشای جوینی) ، رهایی یافتن از هرچه باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی. (از اقرب الموارد) : لیتنی اتفصی من فلان، ای تخلص منه . و کل شی ٔ باین شیئاً فقد تفصی عنه. (اقرب الموارد) ، به نهایت چیزی رسیدن. تفصی الشی ٔ استقصاه. (از اقرب الموارد)