جدول جو
جدول جو

معنی تفصی - جستجوی لغت در جدول جو

تفصی
از تنگی و دشواری بیرون آمدن، از چیزی یا کسی رهایی یافتن، کنجکاوی دربارۀ چیزی
تصویری از تفصی
تصویر تفصی
فرهنگ فارسی عمید
تفصی(تَ ءَیْ یُ)
از دشواری و تنگی بدر آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی) (از غیاث اللغات) (از آنندراج). خلاص شدن انسان از مضیقه و بلیه و دین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : اگر استبداد و استقلال تو... و تفصی از عهدۀ این کار محقق بودی من از همه مطیعتر و راضی تر بودمی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 189). و از مضایق مداخل و مخارج تفصی تواند نمود. (جهانگشای جوینی). و از ملامت و تقریع مسلمانان بکدام بهانه تفصی نمایم. (جهانگشای جوینی). و هیچکس از مضایق آن تفصی نتواند بود. (جهانگشای جوینی) ، رهایی یافتن از هرچه باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جدا شدن از کسی. (از اقرب الموارد) : لیتنی اتفصی من فلان، ای تخلص منه . و کل شی ٔ باین شیئاً فقد تفصی عنه. (اقرب الموارد) ، به نهایت چیزی رسیدن. تفصی الشی ٔ استقصاه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تفصی
از تنگی و دشواری بیرون آمدن
تصویری از تفصی
تصویر تفصی
فرهنگ لغت هوشیار
تفصی((تَ فَ صِّ))
از تنگی و دشواری رها شدن، درباره چیزی کنجکاوی کردن
تصویری از تفصی
تصویر تفصی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
جدا کردن، فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب، شرح و بیان
فرهنگ فارسی عمید
(تَ ءَیْ یُ)
به آب اندک سیراب شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تر نهادن چیزی در آب اندک. (از اقرب الموارد) ، کفتگی و انجوخیدگی. یقال فی الارض تفصید، ای تشقق و تحدد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَیْ یُ)
گشادن چشم و نیک نگریستن مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سوار کردن نگین بر انگشتری. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَیْ یُ)
دادن. (منتهی الارب) (آنندراج). دادن چیزی. (ناظم الاطباء). بخشیدن مالی را بکسی. (از اقرب الموارد) ، تیز دادن یا کند کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیرون کردن. (تاج المصادر بیهقی). بیرون آوردن کودک سر نره را از غلاف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیرون کردن چیزی را از چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَیْ)
رهایی دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گوشت از استخوان جدا کردن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) : فصیت اللحم عن العظم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تفصیه
تصویر تفصیه
رهاندن از تنگی رهاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
جدا کردن، پاره پاره کردن، فصل فصل کردن، پیدا کردن و بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
((تَ))
جدا کردن. فصل فصل کردن، شرح دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
التّفاصيل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
Elaboration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
élaboration
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
elaborazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
maelezo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
Ausarbeitung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
elaboration
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
opracowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
阐述
دیکشنری فارسی به چینی
توصیف، توضیحات، تفصیل
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
تفصیل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
বিশদ বর্ণনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
ayrıntılandırma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
elaboración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
설명
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
解説
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
הסבר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
разъяснение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
elaborasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
การอธิบาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
uitwerking
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
elaboração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
विस्तार
دیکشنری فارسی به هندی