- قفدر
- زشت پیکر ناخوش دیدار
معنی قفدر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
توانا، توانمند، نیرومند
عمو، برادر پدر
از هم درنده صفت، شکننده صف
باقدرت، توانا، نیرومند
مرد پرزور، گردن کلفت و خودسر
برهم زنندۀ صف دشمن در روز جنگ، صف شکن
کنایه از دلیر، جنگاور
کنایه از دلیر، جنگاور
قفرها، بیابانهای بی آب و علف که در آن حیوان وجود نداشته باشد، جمع واژۀ قفر
توانا، با قدرت، مقتدر، نامی از نامهای خدایتعالی
از کاپور پارسی شکوفه خرما، گژف گیاهی (قفرالیهود) از گیاهان سبد، کندو، نان بی خورش
جمع قفر، زمین های تهی بیابان های بی آب نیام شکوفه خرما، نیام خرمای نورس شکوفه خرما طلع، قفرالیهود
زشت پیکر ناخوش دیدار، درشت سخت سر
خشن و تنومند، گردن کلفت، زورمند
نان بی خورش، جمع قفر، بیابان ها جمع قفر بیابانها
بلند بالا
عم، برادر پدر، برای مثال سنبله جعدی بنفشه عارضی / کش فریدون افدر و پرویز جد (ابوشعیب - شاعران بی دیوان - ۱۶۵)
Capable
capaz
fähig
zdolny
способный
здатний
capable
capace
in staat
सक्षम