- قفاهیر
- صورت خوب و روی نیکو را گویند
معنی قفاهیر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشت گیر، دادخواه
گلها، شکوفه ها
نام آوران
فارسی گویان رفاهیت گویند که نادرست است) آسودگی آسایش بهزیستی
استراحت و آرامش و اطمینان
جمع جمهور، گروه های مردم توده ها
جمع تفسیر
کماشیر، صمغ کرفس کوهی، صمغی زرد رنگ با بوی تند
تفسیرها، واضح و آشکار ساختن معنی سخن ها، شرح و بیان ها، جمع واژۀ تفسیر
رفاه ها، فراخ عیشی ها، تن آسانی ها، آسودگی ها، رفاهت ها
شکوفه ها، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفۀ هلو و زردآلو
ریزه گوسپندان
پارسی تازی گشته کماشیر (صمغ کرفس کوهی) صمغ کرفس کوهی
پشتیبان
دادخواه مظلوم: ز سوز سینه پیران بترسید بمحشر از قفا گیران بترسید
جمع قنطار، بنگرید به قنطار جمع قنطار
جمع قاروره، شیشه ها پیشارها زنان به گواژ
مردمان مشهو. ر و معروف و شناسا
جمع مفهوم
جمع ازهار، گل ها، شکوفه ها
قاروره ها، شیشه ها، نوعی ظرفهای شیشه ای دهان تنگ، جمع واژۀ قاروره
قنطره ها، پل ها، سازه هایی بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن، جمع واژۀ قنطره
مشهورها، آدمهای معروف میان مردم، نامی ها، نام دارها، بنام ها، جمع واژۀ مشهور
مفهوم ها، چیزهایی که به فهم و ادراک درآید، فهمیده شده ها، دانسته شده ها، جمع واژۀ مفهوم
جمع جمهور. توده ها گروه ها، جمهوریها
جمع حفیره گودالها
ستبر لب: لفچ خروشان ز کابل همیرفت زال فرو هشته لفنچ و بر آورده یال (فردوسی) لبی زبانی منسوب به شفاه لبی زبانی. یا امتحان شفاهی. آزمایشی که حضورا به عمل آورند مبنی بر پرسش و پاسخ زبانی است ربانی مقابل کتبی
سخنی که رو به رو و با زبان گفته می شود، زبانی